پایان نامه رتبه بندی مدیریت دانش؛سازمانهای یادگیرنده |
سازمانهای یادگیرنده و دانشی
طی ١٠ سال گذشته، عوامل اقتصادی، اجتماعی و فناوری متعدد به طور فزایندهای تشدید و موجب تغییر کلی محیط کار شده اند. این تغییرات چنان سریع اتفاق افتاده و رقابت نیز چنان زیاد شده است که سازمانهای دایناسوری عظیم با مغزهای کوچک رشد یافته در قرن بیستم، نمیتوانند در دنیای جدید قرن بیست ویکم داوم بیاورند. هریسون اون (1991) در کتاب خود با عنوان “ببرسواری: انجام کسب و کار در دنیای در حال تحول” مینویسد: “زمانی وظیفهی اصلی کسب وکار، سودآوری و تولید محصول بود. اکنون وظیفهی اصلی کسب و کار تبدیل شدن به سازمان یادگیرندهی اثربخش از تغییرات رخ داده است (Owen, 1991). این بدان معنی نیست که سود و محصول، دیگر مهم نیست بلکه بدین معناست که بدون یادگیری مستمر دستیابی به آن ها ناممکن خواهد بود". به طور خلاصه، تغییرات عوامل خارجی مستلزم انطباق یا انقراض سازمانی هستند و تنها شرکتهایی که بتوانند خود را به نیروی محرکهی هوشمندتر
و کارآمدتر در برابر تغییرات، تبدیل کنند، در هزارهی نوین موفق خواهند بود. همان طور که یکی از پیشگامان سازمانهای یادگیرنده به نام رجینالد ریوانز[1] (١٩٨2) اشاره میکند: “یادگیری در درون سازمان باید مساوی یا بیشتر از تغییر خارج از سازمان باشد، در غیر این صورت سازمان میمیرد” (Revans, 1982). در نتیجه، سازمانهایی که سریعتر یاد میگیرند، با سرعت بیشتری خود را با شرایط محیطی تطبیق داده و مزیتهای استراتژیک چشمگیری را در دنیای کسب و کار به دست میآورند. سازمان یادگیرندهی نوین قادر است که نبوغ جمعی افراد خود را در سطوح فردی، گروهی و سازمانی پرورش دهد. این قابلیت که با شرایط سازمانی، فناوری، مدیریت دانش و توانمندسازی افراد عجین می شود، سازمانها را قادر میسازد تا از تبعات منفی رقابت به دور باشند. هشت عامل مهمی که دنیای کسب و کار را تغییر داده و یادگیری سازمانی گسترده را در قرن بیست و یکم اجتناب ناپذیر خواهند نمود، به شرح زیر هستند
١. جهانی سازی و اقتصاد جهانی
- فناوری
- تحول اساسی دنیای کار
- نفوذ فزایندهی مشتری
- پیدایش دانش و یادگیری به عنوان دارایی های عمدهی سازمانی
- تغییر نقشها و انتظارات کارکنان
- تنوع و تحرک نیروی کار
- تغییر و آشوبهای در حال گسترش
این ضرورتها باعت شد تا در اوایل دهه ١٩٩٠، تعدادی از سازمانها فرایند تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده را آغاز کنند. شرکتهایی چون کورنینگ، فدرال اکسپرس، فورد، جنرال الکتریک، موتورولا و پسیفیک بل در آمریکا، شرکتهای آ.ب.ب، رور و شیرنس استیل در اروپا و شرکتهای سامسونگ و هواپیمایی سنگاپور در آسیا را میتوان جزو اولین پیشگامان موفق این دهه نامید. این شرکتها دریافتند که گسترش همکاری، یادگیریهای سازمانی وسیع و بهبود خدمات و محصولات ناشی از آن بهترین راه حفظ بقا و موفقیت است. چراکه انتظارات و انتخابهای مشتریان شرکتها
را مجبور می کند تا به طور مستمر راههای جلب رضایت مشتری را یاد بگیرند و تغییرات سریع و مداوم در مهارت هایی که کارکنان نیاز دارند، آن ها را به اجبار به سازمانهایی یادگیرنده مبدل خواهد کرد. سازمانی که قادر باشد تمام این
عوامل را کنترل نموده و به نحوی نظاممند موجب همافزایی آن ها گردد، مسیر موفقیت را برای صعود به مرحلهی بعدی زندگی سازمانی که همان یادگیری است، بپیماید. آنچه افراد و سازمانها برای بقا و موفقیت باید بیاموزند چیزی جز دانش جدید و مرتبط نیست (رادینگ، 1383).
[1]. Reginald Revans.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 03:59:00 ق.ظ ]
|