پایان نامه درمورد اعتبار برند/:مفهوم تصویر برند |
تحقیقات قبلی نشان دادهاند که اعتبار برند، به صورت مثبت از طریق کیفیت درک شده، خطر درک شده، صرفه جویی هزینه اطلاعات بر تمایل به خرید آن تأثیر میگذارد. بهویژه اینکه کیفیت درک شده به« قضاوت مصرف کننده در مورد برتری و عالی بودن» یک محصول یا خدمات اشاره دارد. شیفمن و کانوک(2003) خطر درک شده را « عدم اطمینان مصرف کننده هنگامی که نمیتواند عواقب تصمیم گیری در مورد خریدشان را پیش بینی کنند» تعریف مینمایند. اردم و اسویت (1998) میگویندکه اعتبار برند باعث افزایش کیفیت درک شده، کاهش خطر درک شده و هزینه اطلاع رسانی شده و بنابراین انتظارات مشتریان را افزایش میدهد. هم چنین گفته می شود که میزان خطر درک شده ارتباط مستقیم و مثبت با هزینه های اطلاعات دارد. از طرفی تعدادی از محققان بیان داشته اند که نامهای تجاری، پرکاربردترین علامت ها به هنگام بررسی کیفیت ناملموس میباشند (اردم و همکاران، 2006). به طورکلی، مصرف کنندگان میخواهند کالاهای مارکدار دارای کیفیت بالاتر و بهتری نسبت به کالاهای بدون مارک باشند و اگر مصرف کنندگان به این مطلب ایمان داشته باشند، در آن صورت همان کیفیت منتظره را دریافت خواهند کرد. بنابراین، اسامی تجاری جزء نشانهای مؤثر در ارائه کیفیت ناملموس میباشند. در حقیقت نام و نشان تجاری نوعی علامت مؤثر در بازار است که هر شرکت از آن برای ارائه انواع اطلاعات استفاده میکند (سویینی وسیت[2]، 2008). علامتدهیدرنامونشان تجاری شامل استراتژیهای مختلط بازاریابی گذشته و حال آن شرکت و عملکرد شرکت در رابطه با آن نامونشان تجاری میباشد. به عبارت دیگر، یک نام تجاری، یک علامت است زیرا بیانگر استراتژیهای بازاریابی یک شرکت در گذشته و حال میباشد. بر اساس این تئوری اعتبار، عامل مهمی در نشانگذاری تجاری است زیرا از طریق آن اطلاعات مؤثری ایجاد میشود.
2-2-5) مفهوم تصویر برند
از زمانی که این موضوع برای اولین بار صریحا در میان نظم و انظباط بازاریابی توسط گاردنرو (1995) معرفی شد، ارتباطات تصویر برند با یک بخش هدف به عنوان فعالیت مهم بازاریابی مورد توجه قرار گرفت. مخصوصا، این مهم در تحقیقات بر روی رفتار مصرف کننده از 1980 در پیش روی قرار گرفت. این روند از آن وقت تاکنون از بین نرفته است. با این وجود، تصویر برند معنای متفاوت از روزی که در قاعده بازاریابی معرفی شد، یافت. مطابق قرارداد، تصویر برند به صورت متفاوت طبق کانون تحقیقاتی متفاوت به علت عدم پایگاه تجاری یا اساسی تعریف شد (بیان، 2011). محققان گرایش به استفاده از تصویر برند و دیگر ساختهای قابل معاوضه مرتبط با برند مانند هویت برند دارند. آکر (1996) درباره «فریب تصویر برند» در مقالات مرتبط با مدیریت برند و هویت برند هشدار داده و نشان داده بود که تصویر برند و هویت برند مفاهیمی متفاوت هستند اگرچه هردوی آنها از فرضیه شبکه ارتباطی شرکتپذیر میباشند. «هویت برند مجموعه ای منحصر به فرد از ارتباطات برند است که متخصصان فن برند آرزو به ساخت یا نگهداری آن دارند»، این مهم نشان میدهد که برند داوطلب چه بوده و به قولی به مشتریان از جانب اعضای سازمان دلالت دارد در حالی که تصویر برند به صورت «چگونه یک برند توسط مشتریان درک می شود» میباشد که خواستار مجموعه ای از ارتباطات برند در خاطرات مصرف کننده است. یک برند قوی می تواند به طبقات محصول جدید تعمیم داده شده و موجب صرفهجویی در هزینه های ایجاد یک برند جدیدبرای محصول گردد. ادارکات مصرف کننده از یک برند، موجب برانگیختگی تصمیم خرید، در خریداران شده و روی سهم بازار سازمان تاثیر میگذارد. بنابراین تصویر برند یک ابزار بازاریابی استراتژیک، یک دارایی قدرتمند میباشد که موجب ایجاد سود بیشتر برای سازمان میگردد (شین کیم،2000).
تصویر برند مهم است چرا که در تصمیم مصرف کننده که برند همانی است که او میخواهد دخیل بوده و رفتار خرید بعدی مصرف کننده پس از آن در برابری برند مورد نفوذ خود قرار میدهد. بیل (1993) تصویر برند را به عنوان یک خوشه از خواص یا تداعی معانی میداند که، مصرف کنندگان آن را به یک نام مرتبط مینمایند. یک تصویر برند با ارتباط خوب به برقراری جایگاه برند کمک کرده و برند را جدای از رقابت قرار داده و به کارایی بازار برند کمک نموده و بنابراین نقشی جدای ناپذیر در ساخت برابری بلند مدت برند ایفا می کند. خصوصیات، مزایا وعواقب استفاده از یک برند و خصوصیات برند سه جز کلیدی از تصویر برند هستند (پلامر،2000). شخصیت و تصویر ذهنی دو مفهوم متفاوت میباشند، به طوری که پلامر شخصیت برند را ماحصل ارتباطات شرکت بامشتری دانسته ولی تصویر ذهنی را به عنوان ادراکات مصرف کنندگان از شخصیت برند معرفی نمود است (موتمنی و همکارن،1389).
بیل (1993) بر این باور است که تصویر برند می تواند بر مبنای عملیات ذاتی محصول، احساسات پیرامون محصول و شرکت، باشد. این عوامل برای محققان و بازاریابان یک چهارچوب ارائه مینمایند. برای مثال بیل اجزای تصویر برند را بر مبنای قابلیت لمس و جنبه های عملیاتی و احساسی برند طبقه بندی نمود. سهم هریک از این عوامل روی تصویر برند می تواند تحت تاثیر طبقهی محصول یا خدمت قرار گیرد. همچنین تصاویر بصری یا کلمات توصیفی و عبارات مربوط به برندهای قوی نسبت به برندهای ضعیف تر آسان تر به خاطر آورده میشوند. تصویر برند، بازتابی از ادراک مصرف کننده از یک برند و آنچه که از یک برند در ذهن میماند میباشد. همچنین کلر عنوان می کند که آشنایی برند مطلوبیت، قدرت و سایر امور مربوط به برند در ازش ویژه برند نمایان می شود که پاسخ مصرف کننده نسبت به برند را تحت تاثیر خود قرار میدهد. منظور از سایر امور برند خصوصیات( توصیف محصول و ویژگیهای آن) منافع و نگرش ها میباشد (بیل،(1993.
Shiffman & Kanuk
Sweeny and Seait
Gardner
Shin kim
Plummer
Biel
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 07:52:00 ق.ظ ]
|