بدون شک می‌توان گفت خاک، یکی از منابع طبیعی و شاید مهمترین زیر‎بنای تمدن هر کشوری است. بر اساس تعریف، خاک پیکره‌های طبیعی متشکل از فاز جامد (مواد معدنی و مواد آلی)، مایع و گاز است که روی سطح زمین قرار دارد، فضا را اشغال می‎کند و به‎وسیله افق‌ها یا لایه‌هایی شناخته می‌شود که از مواد اولیه در نتیجه اضافه شدن، از دست دادن، انتقال، تغییر شکل انرژی و ماده قابل تشخیص می‎باشد و توانایی نگهداری ریشه‌های گیاهان را در محیط طبیعی خود دارا می‌باشد.

تمدن، زندگی، پیشرفت انسان‌ها و حیات موجودات زنده، مرهون شکل قشر نازک سطحی کره خاکی است. بدیهی است که وابستگی بسیار زیاد انسان به خاک، توجه همه‎جانبه به آن را بیش از پیش پر اهمیت جلوه می‌دهد. رشد شتابان و روز افزون جمعیت، نیاز به این میراث گران‎بهای بشری را افزایش داده است و این در حالی است که وسعت خاک‌های قابل بهره‎برداری جهان محدود می‌باشد و از سوی دیگر، به علت عدم توجه کافی به اعمال مدیریت‌های مناسب، خسارات جبران‎ناپذیری در این زمینه به‎وجود آمده‎اند و هر ساله خطر فرسایش خاک، بیش از همیشه رخ نمایانده است و اراضی گسترده‌ای بدین طریق غیر‌قابل استفاده می‌گردند.

از آن‎جایی که مهمترین عامل تولیدات کشاورزی، خاک است، پیشرفت سریع و بنیادی کشاورزی، به میزان تولید جامعه و شیوه‌های استفاده از خاک بستگی دارد. در واقع، به همان اندازه که زندگی انسان به خاک متکی است، دوام و تکامل خاک نیز به نحوه استفاده بشر از آن بستگی دارد. بررسی‌های تاریخی نشان‎دهنده آن است که تمدن‌های بزرگ دنیا مناطقی را که دارای خاک حاصلخیز و آب کافی بوده‌اند، به عنوان محل سکونت خویش بر‎گزیده‌اند. سقوط تمدن‌های بزرگ (مانند بین‎النهرین، دره رود نیل و چندین ناحیه دیگر در آفریقا و آمریکای لاتین) هم به دلیل عدم بهره‎برداری صحیح از خاک بوده است که به‎تدریج باروری خود را از دست داده است. بنابراین، بدیهی است که اهمیت خاک به عنوان اساسی‌ترین منبع تولید مواد غذایی و حفظ بقای جامعه بشری، هر روز محسوس‌تر می‎گردد و باعث می‌شود تا با مطالعه و شناخت دقیق خصوصیات ژنتیکی، مورفولوژیکی، فیزیکوشیمیایی، کانی‌شناسی رسی، میکرومورفولوژی خاک و طبقه‌بندی خاک، استفاده مناسب و پایدارتری از منابع خاک صورت گیرد. شناخت خاک‌های منطقه مورد مطالعه باعث می‌شود تا اراضی بر اساس پتانسیل تولیدی که دارند بهره‎برداری شوند و در نتیجه از فقیر شدن خاک ناشی از استفاده نامناسب، جلوگیری به عمل آید و در نهایت باعث می‌شود تا میزان عملکرد محصولات کشاورزی در واحد سطح بالا رود. با توجه به اهمیت موارد فوق، مطالعات خاکشناسی و چگونگی تشکیل، تکامل و رده‌بندی خاک‌های واقع بر سطوح مختلف ژئومورفولوژی در مناطق جیرفت واقع در استان کرمان به عنوان موضوع مورد تحقیق انتخاب گردید. منطقه مورد مطالعه در فاصله 230 کیلومتری جنوب شرق کرمان واقع شده است. خاک‌های منطقه، دارای مواد مادری آهکی، رژیم رطوبتی اریدیک و رژیم حرارتی هایپرترمیک می‎باشند و چنین به نظر می‌رسد که از میان عوامل پنج‌گانه خاکسازی، عامل پستی و بلندی و به تبع آن ژئومورفولوژی و همچنین اقلیم گذشته، نقش بیشتری در تشکیل و تکامل خاک‌های منطقه مورد مطالعه داشته باشد.

1-2- هدفهای تحقیق

1- مطالعه تأثیر فاکتور پستی و بلندی و ژئومورفولوژی بر تشکیل و تکامل خاک در منطقه جیرفت

2- بررسی خصوصیات فیزیکی، شیمیایی، کانی‌شناسی رسی و میکرومورفولوژی خاک‌های منطقه

3- مقایسه طبقه‌بندی خاک‌های منطقه مطالعاتی، بر اساس دو سیستمWRB  و رده‎بندی خاک آمریکایی

2-1-کلیات

پایان نامه

نقطه آغاز توجه به خاک به عنوان محیط رشد گیاه، به 400 سال قبل از میلاد بر می‌گردد. در آن سال‌ها ارسطو و افلاطون خواص خاک را در ارتباط با تغذیه بررسی کردند. در قرن نوزدهم مفهوم خاک از دیدگاه زمین‌شناسان آلمانی (مانند رامن و فالو)، پوشش سنگ‌های سطحی هوا‎دیده و تا حدودی شسته شده بود.

بی‎شک، مفهوم علمی و نوین خاک در علوم کشاورزی، مرهون تلاش‌های دانشمندان بزرگ روسی هم‎چون داکوچایف (1898) می‌باشد. تا قبل از کشف بزرگ داکوچایف، هیچ‎گونه مفهومی از چگونگی تشکیل خاک در دست نبود. او نخستین دانشمندی بود که نقش عوامل خاک‌سازی را در تشکیل خاک مورد توجه قرار داد و اظهار نمود که خاک، عبارت است از مجموعه‌ای از پیکره‌های طبیعی که دارای افق‌های مختلف و خصوصیات مورفولوژیک گوناگون می‎باشد. داکوچایف پیدایش این افق‌ها را نتیجه فعالیت مشترک عواملی مانند مواد مادری، موجودات زنده و زمان می‌دانست و در گوشه‌ای نیز اهمیت پستی و بلندی در تشکیل خاک را مورد اشاره خویش قرار داد. وی عوامل بالا را فاکتورهای وابسته[1] نام نهاد. این دانشمند معتقد بود که تغییر در هر یک از عوامل خاک‌ساز می‌تواند باعث شود تا ماهیت خاک تغییرکند، ولی هر یک از این عوامل به تنهایی تأثیر خاص داشته و با سایر عوامل نیز ارتباط دارد و در نهایت، می‌تواند باعث ایجاد تنوع در خاک‌ها شود. ینی (1941) هم از پنج عامل نام برده شده به‎وسیله داکوچایف به عنوان عوامل مشخص‎کننده وضعیت سیستم خاک یاد کرد و افزود که هر یک از این عوامل می‌تواند به فرض ثابت بودن سایر عوامل، به‎طور مستقیم تغییر کند. وی این عوامل را متغیرهای مستقل2 نامید و آنها را در مجموع به صورت یک فرمول که تشکیل خاک، تابعی از آن‎ها می‎باشد،به صورت زیر ارائه نمود: 

S=f(Cl،O،R،P،T)

S: خصوصیات خاک                  R: پستی و بلندی

Cl: اقلیم                                  O: موجودات زنده

 P: ماده مادری                           T: زمان

باید توجه داشت که مدل‌های داکوچایف و ینی، مدل‌های تجربی می‎باشند و اطلاعات چندانی در مورد پویایی خاک در اختیار ما نمی‌گذارند، ولی از آن زمان تا‎کنون مدل‌های کمی مناسبی در این‎باره ارائه شده است.

هیلگارد (1892) دانشمند زمین‌شناس و خاکشناس آمریکایی، ضمن ابراز نظریاتی در مورد وابستگی خاک و اقلیم، به عوامل خاک‌ساز نیز اشاره نمود، اما فرمولی برای بیان نحوه تأثیر این عوامل ارائه نکرد. پس از هیلگارد، کوفی (1912) سیستم طبقه‌بندی خاک را بر پایه اصول پیدایش خاک داکوچایف وگلینکا برای ایالت‌های متحده بنیان نهاد. او خاک را جسمی طبیعی و دارای خصوصیات، ژنز و ماهیت خاص خود می‌دانست که جایگاه مستقلی را در سطوح‌ مختلف زمین اشغال می کند. سیمونسون (1959) بیان کرد که تشکیل و تمایز افق‌ها در خاک، متأثر از وقوع چهار تغییر به صورت افزایش[2]، خروج2، جا‎به‎جایی3، و تغییر شکل4 است. در حین تشکیل و تمایز افق‌ها در خاک، تغییرات یاد‎شده از راه فرایندهای ساده‌ای مانند انحلال، آب‌گیری، اکسایش، آبشویی، رسوب و غیره اعمال می‌شوند. این فرایندهای ساده در همه خاک‌ها، ولی با سرعت‌های مختلف انجام می‌شوند و به نوبه خود، به‎وسیله عوامل تشکیل‎دهنده خاک، مهار و کنترل می‌گردند. در واقع، عوامل تشکیل‎دهنده خاک با تأثیر بر این تغییرات و فرایندهای بسیار متنوع، در تشکیل و تکامل خاک دخالت دارند. اسمیت (1975) درآغاز دهه 1970 به این باور رسید که پیدایش خاک برای رده‌بندی، بسیار مهم است، اما عامل پیدایش به خودی خود نمی‌تواند به عنوان پایه‌ای برای طبقه‌بندی خاک باشد. جکسون و شرمن (1953) اظهار داشته‌اند که هوادیدگی در خاک، دارای دو جهت کاملاً مشخص است. آن‌ ها هوادیدگی را که در لایه زیرین سالوم رخ می‌دهد (افقC ) هوادیدگی ژئوشیمیایی5  و هوادیدگی را که در بخش سولوم (افق‎های بالاتر از C) روی می‎دهد را هوادیدگی پدوشیمیایی6 نامیده‌اند. به عقیده آن‌ ها هوادیدگی پدوشیمیایی در برگیرنده تجزیه و تخریب‌های فیزیکی، شیمیایی، بیولوژیکی و سایر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...