کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


 



دو تن از نویسندگان مدیریت منابع انسانی نیز ایجاد احساس مسئولیت در کارکنان، افزایش رضایتمندی و خشنودی کارکنان از شغل، ایجاد زمینه دخالت و مشارکت به کارکنان، ایحاد و احترام و اعتماد به کارکنان و بهبود عملکرد سازمان را از جمله اهداف عملیاتی کیفیت زندگی کاری به شمار می‌آورند (دولان ، شولر ۱۳۷۶).

 

در برخی سازمان ها هدف از برنامه های کیفیت زندگی کاری عبارت است از افزایش تعهد و اعتماد کارکنان، حل مشکلات کمک به آن ها به منظور افزایش رضایت آنان و اثربخشی سازمان، تعدادی از نویسندگان در مقاله‌ای تحت عنوان “موج جدید کیفیت زندگی کاری” موج جدید تیم‌های کیفیت زندگی کاری و هایی از کارکنان می‌دانند که اهداف مربوط به کار خویش را تعیین نموده‌اند و معیارهای تعیین چنین اهدافی را به شرح زیر می‌دانند:

 

۱- بهبود روش انجام کار به گونه‌ای که مورد نظر مشتری، نیروی کار و مدیر باشد.

 

۲- باعث ایجاد یا کاهش هزینه شود.

 

۳- باعث بهبود در ارائه خدمات به مشتری (ارباب رجوع) شود.

 

۴- روحیه کار تیمی را ارتقاء بخشد (برگو و لیند، ۱۹۹۰).

 

ابعاد کیفیت زندگی کاری

 

اصطلاح کیفیت زندگی کاری در سال های اخیر رواج زیادی داشته است. اما ‌در مورد معنای این اصطلاح توافق کمی وجود دارد، در عین حال می‌توان گفت حداقل دو استفاده شایع از آن وجود دارد:

 

اول اینکه کیفیت زندگی کاری اشاره به مجموعه‌ای از نتایج برای کارکنان نظیر رضایتمندی شغلی، فرصت‌های رشد، مسائل روانشناختی، امنیت شغلی، روابط انسانی کارفرما، کارکنان و میزان پایین بودن حوادث دارد.

 

دوم، کیفیت زندگی کاری همچنین به مجموعه‌ای از کارها با عملکرد های سازمانی نظیر مدیریت مشارکتی، غنی‌سازی شغلی و شرایط کاری مطمئن اشاره کرد. در این رابطه برنامه های کیفیت زندگی ممکن است به عنوان راهبرد و مدیریت منابع انسانی شامل عملکردهای کیفیت زندگی کاری و بهبود برنامه های کیفیت زندگی کاری و بهبود کارایی و بهره‌وری سازمانی در نظر گرفته شود (رودکی، ۱۳۸۷).

 

کیفیت زندگی کاری یعنی نوع نگرش افراد نسبت به شغل خود. یعنی این که تا چه میزان اعتماد متقابل، توجه، قدرشناسی، کار جالب و فرصت‌های مناسب برای سرمایه‌گذای (مادی و معنوی) در محیط کار، توسط مدیران برای کارکنان فراهم شده است. در چه کیفیت زندگی کاری درون سازمان از طریق اندازه‌گیری رضایت، غیبت کم، و انگیزه بالا در کارکنان برآورد می‌شود.

 

ابعاد و جنبه‌های گوناگون کیفیت زندگی کاری را می‌توان در موارد زیر خلاصه نمود:

 

۱- بهداشت و ایمنی کار

 

امروزه با بهره گرفتن از دستگاه‌های جدید و تکنولوژی مدرن شرایط کاری برای کارکنان ایمن‌تر شده است البته در صورتی که کارکنان با آموزش‌های مداوم به اهمیت و ضرورت استفاده از وسایل ایمنی پی برده و در کاهش سوانح و خطرات تلاش نماید. تشکیل کمیته‌ها و گروه‌های ویژه در جهت آموزش و بازرسی مداوم و همچنین اطمینان از رعایت اصول ایمنی و پیش‌بینی شرایط کار با توانایی‌های جسمانی و روانی کارکنان از بروز مسائل و مشکلات حاد در این زمینه می‌کاهد.

 

۲- ساعات نوبت کاری

 

کاهش ساعات کار در اغلب کشورهای جهان به عنوان یک برنامه جامع از مزایایی برخوردار است زیرا رعایت این امر ضمن ایجاد زمینه اشتغال برای تعداد بیشتری از نیروهای آماده به کار در جامعه موجب کاهش نرخ بیکاری و همچنین توجه بیشتر کارکنان به امور شخصی، خانوادگی و فراغت می‌گردد و بیماری‌های جسمی و عصبی را به شدت کاهش می‌دهد.

 

۳- امنیت شغلی در کار

 

امنیت و ثبات شغلی، امری بسیار مهم در جلب رضایت کارکنان است لازم است قوانین و مقررات وضع شده مربوط به استخدام، ارتقاء، اخراج و … از سوی سازمان به تأیید سازمان‌های رسمی، مانند وزارت کار رسیده و همچنین به منظور رعایت و اعمال صحیح این ضوابط تیم‌های بازرسی در سازمان مستقر باشند.

 

۴- جلب مشارکت و برخورد عادلانه به کارکنان

 

چنانچه سازمان قوانین و مقررات وضع شده را ‌در مورد همه کارکنان، گروه‌ها و اقشار مختلف یکسان اعمال نماید موجبات رضایت بیشتر را در کارکنان پدید می‌آورد. همچنین با اعمال سیاست­های یکسان (عدم تبعیض) جهت جلب مشارکت در تصمیم‌گیری‌های مربوط به سازمان و برنامه های کاری احساس بیگانگی را در کارکنان خنثی نموده و محیط کار را با روحیه و انسانی می‌کند. نحوه سازماندهی و مشارکت کارکنان می‌تواند از طریق تشکیل تیم‌ها و گروه‌های کاری و با معرفی نماینده کارکنان هر واحد در شوراها صورت گیرد.

 

۵- محتوای کار

 

باید به گونه‌ای باشد که بسیار جزئی و خرد نباشد، مجموعه وظایفی باشد که کل واحدی را شکل دهد و متناسب با توانایی و مهارت کارکنان بوده و برای کارکنان زمینه‌های کسب دانش و مهارت بیشتر را فراهم نماید و از نظر کارکنان دارای مقبولیت و مطلوبیت باشد.

 

۶- دستمزد و پاداش منصفانه

 

یکی از مهم ترین انگیزه های عمومی کار کردن، کسب معاش است توجه به اینکه چه سطحی از درآمد برای یک شغل یا فرد خاص کافی است قابل بررسی است زیرا میزان عادلانه بودن دستمزد مسئله ای ذهنی است و ‌در مورد هریک از کارکنان متفاوت است، لیکن توجه به تامین نیازهای اساسی زندگی در مقابل هزینه های زندگی و تعهدات خانوادگی کارکنان جهت تامین کیفیت زندگی کاری نقش مهمی دارد.

 

۷- مسئولیت اجتماعی

 

سیاست ها و برنامه های اجرایی سازمان در قبال مسئولیت اجتماعی که در برابر کارکنان و خانواده‌هایشان به عهده دارد درایجاد علاقه و انگیزه به کار در آنان تاثیر بسزایی دارد.

 

۸- کار و فراغت

 

چنان که سازمان به ایام فراغت کارکنان توجه داشته و زمینه‌های کذران این ایام را با توجه به نوع کار، زندگی خانواده و الگوهای سرگرمی فراهم نماید در ضمن تفریح و سرگرمی، به ارتقاء فرهنگی کارکنان و خانواده‌شان که یکی از مسئولیت های اجتماعی سازمان است جامه عمل بپوشاند باعث ایجاد انگیزش و مطلوبیت در کیفیت زندگی کاری در سازمان می‌گردد.

 

۹- منزلت شغلی

 

منزلت شغلی در نگرش نسبت به حرفه‌شان تاثر دارد. این منزلت از طریق نگرش و نحوه برخورد و سازمان در افراد تقویت و یا تضعیف می‌شود (دنیوی، ۱۳۸۸، ۴۷).

 

عوامل موفقیت برنامه های کیفیت زندگی کاری

 

برای آن که یک برنامه کیفیت زندگی کاری با موفقیت همراه باشد سه جزء عمده تلاش های کیفیت زندگی کاری بایستی اجرا شود. این سه عامل به شرح زیر می‌باشد:

 

توسعه پروژه های کیفیت زندگی کاری در سطوح مختلف: این بدان معنا است که بایستی تلاش های هماهنگ و سازمان یافته ای را در جهت درگیر نمودن کارکنان در حل مسائل سازمانی یا بهبود محیط سازمان نظام های پاداش یا ساختار کار از طریق ابزارهای مشارکتی انجام داد. این تلاش های هماهنگ کننده بسیار حائز اهمیت می‌باشد. این کافی نیست که صرفاً بگوییم ما قصد داریم به روش انسانی عمل کنیم. بایستی اقدامات مشهود ما مشخص و قابل مشاهده ای که ناظر بر تغییر روش انجام کار باشد، وجود داشته باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-20] [ 11:33:00 ق.ظ ]




در واقع پادشاهان ایران باستان که خود را دارای فره ایزدی می دانند، نسبت به فرعون و خاقان و قیصر که خدای رومی زمین با رب النوع محسوب می‌شوند، متواضع تر بوده اند.

 

گرچه شاید قدری دشوار باشد اما در صورتی که بتوانیم با نیاکان نیک نهادمان همزاد پنداری کنیم و خود را در شرایط زیست فکری و عرفی آنان قرار دهیم، می بینیم که چاره ای نیست جز آن که پس از احساس عجز و حیرت در برابر طبیعت اسرارآمیز و سرکش، به غار امین اسطوره ها و آیین های بدوی پناه ببریم که به ما می آموزند در برابر مشیت و تقدیر و اراده پیروزمند و تا حدودی خشن الهی سرتسلیم فرود آوریم و به فرامین کاهنان و روحانیان که با ماوراء در ارتباطند گوش فرا دهیم، برای معابد قربانی و نذر کنیم و پادشاهی و سروری نیرومندترینمان را که از حمایت خدا و ینروهای فرابشری و دعای خیر کاهنان برخوردار است ( و بلکه گاه خود کاهن است ) با جان و دل پذیرا باشیم .

 

پس با این حساب، آن چه در زمان ساسانیان در ایران اتفاق افتاد، نتیجه منطقی تطور تفکرات پیشین و پاسخی به نیازها و خواسته های جامعه معاصر خود بوده است :

 

«احکام کیش زرتشتی یعنی اوستای داتیک، مهم ترین منبع بودین و نمادین نظام عصر ساسانی بود. ساسانیان از همان آغاز با تشکیل یک حکومت واحد «شاهنشاهی دینی»، با روحانیان زرتشتی متحد شدند و تمهید همه محاکمه ها و عقود و پیمان ها را به دست روحانیون زرتشتی سپردند؛ به نوعی که به قول اگاتیاس: هیچ امری به زعم ایرانیان وجهه شرعی ندارد، مگر این که یک مُغ آن را تصویب و تصدیق کند. در نظام حقوقی ساسانی، دین و دولت لازم و ملزوم یکدیگر و دو ستون محکم نظم عمومی محسوب می شدند. مضمون عبارت عربی «الدین والملک توأمان»که در بسیاری از منابع عصر اسلامی به عنوان حدیث نبوی یاد شده است، حدیث نبوی نیست و منصوب به اردشیر بابکان است چنان که ابوعلی مسکویه رازی، تمام این عبارت را از عهدنامه اردشیر چنین نقل ‌کرده‌است : واعلموا ان الملک والدین اخوان توأمان، لاقوام لاحد هما الا مصاحبه، لان الدین، اُسّ الملک و عماده.

 

نکته قابل توجه دیگر این است که در تمام دوران جهان باستان، بلکه تا مدت ها بعد هم، اگر چه می توان از مقررات و قوانین مدون و مکتوب سراغ گرفت که در آن به نحوه اخذ مالیات، مجازات و رفع مخاصمات اشاره شده است ، اما در آن ها یا در باب منشاء مشروعیت پادشاه سخنی نیست و یا با همان داستان تکراری حق و حمایت الهی مواجهیم .این بدان معنا است که تفکر تئوکراتیک در بین توده مردم به شکل یک عرف مسلط درآمده است به نحوی که تا ملت ها هیچ عرف معارضی در برابش نیست . یکی از دلایل این عدم تغییر، ثبات بستر زیست فکری، اجتماعی و حقوقی مردم بوده است .چرا که زاویه نگاه به هستی، در نتیجه یکنواخت ماندن ساختار و درون مایه آموزش و همچنین محدودیت آموختن، در جای خود باقی مانده است . یعنی اگر چه به تدریج ابزار زندگی متکامل می‌گردد، اما همچنان جهان نگری فلسفی – حقوقی مسلط، تئوکراتیک است .

 

آن چه تا بدین جا گفتیم، ریشه در اساطیر و توتم ها داشتم تئوکراسی و قدمت و ثبات دو از آهنگ این عرف و فرهنگ است . پس به عبارت یپیشینه تاریخی این نظیره، به قدمت پیشینه تاریخ است .

 

اگر چه دین یهود، از ادیان بزرگ و زنده و تأثیرگذار بوده و هست، اما چون در زمره ادیان کهن به شمار می رود، صحبت از پیشینه تئوکراسی وی را هم شامل می شود. ضمن این که یکی از بارزترین و مهم ترین دوران حاکمیت تئوکراسی، دوران قورن وسطی و حاکمیت کلیساست.

 

پس ترجیح آن است که در ادامه بررسی تاریخی، ‌به این دوره بپردازیم.

 

مبحث دوم : مسیحیت ( اروپا)

 

«آن که پادشاهان را بر انسان ها گماشته، خواستار آن بوده است که مردم آن ها را به سان نایبانش محترم بدارند.«لویی چهاردهم» .»

 

حکومت سلطنتی مقدس است . شهریاران، وزرای پروردگار و نایبان او بر روی زمینند. سوء قصد به آن ها، توهین به مقدسات است . شخص شهریار به دلیل وظیفه ای که بر عهده دارد مقدس است . عنوان منجی به پادشاهان اعطا شده و آن ها را منجی یا قدیسان پروردگار خوانده اند. پادشاهان، قدیسانی هستند که مراسم تدهین مقدس بر ایشان انجام شده ولی حتی بدون این تدهین نیز به دلیل وظیفه ای که بر عهده دارند، مقدسند؛ زیرا نمایندگان مقام الهی و نمایندگان پروردگار برای اجرای معنویات الهی به شمار می‌روند. آن ها آن چه را «ترتولین» ( مدافع مسیحیت در حدود ۱۵۵ تا۲۲۰م) پادشاهی ثانوی می‌نامند در اختیار دارند و این تنها ادامه پادشاهی نخستین یا فرمانروایی پرودگار است . به همین دلیل، وظیفه وجدانی ما اطاعت از فرمان روایان است. بی تردید آن ها نیز به نوبه خود باید قدرت خود را ارج نهند و آن را تنها در جهت منافع عموم به کار گیرند؛ زیرا پروردگار که این قدرت را به آن ها اعطا کرده، از آن ها بازخواست خواهد کرد. ولی حتی اگر بازخواست نیز نکند، باز هم باید وظیفه و مأموریت آن ها را محترم بداریم. باید از شهریاران بدخو و بی انصاف و همچنین از شهریاران بی دین، فرمان بریم، مانند مسیحیان نخستین که از امپراطوران روم فرمان می بردند و آنان را برگزیده پروردگار می انگاشتند که حق فرمانروایی بر تمام ملل را به آن ها اعطا کرده بود.

 

نیروی متعادل کننده قدرت، ترس از پروردگار است . شهریار تنها از او بیم ناک است به ویژه از آن روی که از هیچ کس جز او نباید بهراسد. حکومت سلطنتی، جنبه پدرانه دارد. پادشاه نیز مانند پدری که به خاطر فرزندانش زندگی می‌کند، به خاطر خودش زاده نشده، بلکه به خاطر مردم دنیا آمده است .

 

تنها یک استثنا به فرمان برداری مطلق از فرامین شهریار وجود دارد و آن هنگامی است که فرمانِ او، مخالف با دستورات پروردگار باشد . در این صورت و تنها در این صورت است که گفته روحانیت، مصداق پیدا می‌کند که بیشتر باید از خدا فرمان بُرد تا از مردان خدا… اما شخصیت پادشاه، حتی شخصیت پادشاه بی ایمان، مقدس و روحانی است. الحاد علنی و حتی زجر و شکنجه، اتباع را زا وظیفه اطاعت از شهریار معاف نمی کند و اتباع مجاز نیستند با قهر پادشاهان به مخالفت برخیزند. آنان فقط می‌توانند محترمانه او را نکوهش کنند و یا برای تغییر مرام او، دست به دعا بردارند بی آن که لب به شکایت بگشایند و یا قیام کنند.

 

شهریار را در اتاق کارش مجسم کنید، فرامینی که موجب هماهنگی صاحب منصبانِ عالی رتبه با فرماندهان نظامی، شهرواندان با سربازان، و ساکنان ولایات با نیروهای دریایی و زمینی می شود از آن جا صادر می‌گردد. شهریار، نگاره پروردگار است که در اوج آسمان ها بر تختش نشستند و بر تمام طبیعت، حکم می راند… خلاصه تمام مطالب مهم و با شکوهی که درباره اقتدار سلطنتی گفتیم، برگیرید. ببینید ملت عظیمی را که در یک نفر تجلی یافته. ببینید این قدرت مقدس، مطلق و پدرانه را، ببینید این خرد مرموز را که تنها در سر یک تو محصور است و بر تمامی پیکر دولت فرمان می راند تا نگاره خداوند را در پادشاهان دیده باشید و تصوری از عظمت پادشاهی به دست آورده باشید.»

 

اگر چه این نقل قول از بوسوئه(قرن۱۷میلادی) قدری طولانی شد، اما به راستی آیینه ای است که تمام قامت تئوری تئوکراسی حاکم در قرون وسطی را باز می تاباند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:26:00 ق.ظ ]




همچنان که در جریان طبیعی رشد جوانان در صدد تثبیت هویت بزرگسالانه ای برای خود هستند سطوح مختلف افسردگی و استرس مرتبط با مشکلات در میان نسل جوان در حال گسترش است علاوه بر این اسمیت[۴۶]۱ و راتر[۴۷]۲ (۱۹۹۵) گزارش کرده‌اند که از سال ۱۹۴۵، اختلالات روانی، اجتماعی که در برگیرنده ی افسردگی، اختلالات تغذیه، و رفتار های خودکشی است در بزرگسالان به طور اساسی شیوع بیشری یافته است. همچنین بر اساس گزارش سازمان بهداشتی، طی ده سال گذشته، تعداد جوانانی که بیمار تشخیص داده شده و به بیمارستان های روانی ارجاع داده شده اند افزایش قابل ملاحظه ای یافته است. پژوهشی که روی جوانان ۱۸ ساله در اسکاتلند انجام شده است نشان می‌دهد که ۳/۱ پسران و ۵/۲ دختران دارای اختلالات روانشناختی هستند(بهرامی احسان، ۱۳۸۱).

 

نتایج مطالعه ات تطبیقی که در سه کشور اروپایی انجام شده است حکایت از آن دارد که حدود ۲۷ درصد افراد از افسردگی رنج می‌برند. همچنین کاچر[۴۸]۳ (۱۹۹۴) گزارش ‌کرده‌است که بین۱۰ تا ۱۵ درصد جوانان دارای مشکلات رجدی هیجانی، رفتاری هستند(بهرامی احسان،۱۳۸۱).

 

عوامل مؤثر در تامین سلامت روان:

 

روان انسان هم تابع عوامل عضوی، روانی و اجتماعی و ارتباط عوامل مذکور با یکدیگر می‌باشد. به عبارت دیگر محیط طبیعی و محیط انسانی تنظیم کننده سلامت روان است و مقصود از محیط طبیعی عوامل هادی مثل بهداشت، آنان برای حفظ و سلامت روان خود می باید از جهات مختلف روانی دقیقاً تحت کنترل و مراقبت خود و دیگران قرار گیرد.

 

نقش خانواده در تامین سلامت روان:

 

پایه های ریشه روانی و رفتار اجتماعی کودکان و احساس ایمنی و ارضای عاطفی در سال‌های نخستین کودکی پایه ریز ی می‌گردد اولین محیط اجتماعی برای انسان خانواده است که درآن شخصیت هر فرد پایه گذاری می شود و خانواده دو امر مهم را برعهده دارد یکی ساخت فرد به عنوان یک انسان و دیگری انتقال میراث انسان‌ها به نسل بعدی است. درخانواده افراد تشریک مساعی می‌کنند. تحت تاثیر یکدیگر قرار می گیرند و موجبات نمودپیشرفت شخصیت کلیه افراد در خانواده فراهم می شود. خانواده می بایست کانون گرم و محبت آمیز به وجود آورد و زندگی خود را بر مبنای محبت و پذیرش، احترام متقابل و زندگی مسالمت آمیز بنا کند. زیرا خانه اولیه مرکز آموزش اخلاقی، تربیتی ،اقتصادی، مذهبی،هنری و بهداشتی انسان است، عدم توجه والدین به سالم سازی محیط روانی و عاطفی کودکان و نوجوانان و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد آنان را با کمبود های عاطفی و مشکلات روانی گوناگون روبرو می‌سازد و احتمال اینکه این کودک در آینده به اختلالات رفتاری و روانی خانواده، انگیزه اصلی آشفتگی های روانی و نشر ‌خوبی‌های مثل عصیان های جوانی فحشا و اعتیاد دانسته شده است.

 

نظریات مرتبط با سلامت روانی:

 

جامعه شناسان و روان شناسان بصیرت ها و رهنمودهای عمده ای را برای مطالعه سلامت روانی ارائه داده‌اند و سلامت روانی را یک مورد مهم می دانند بر نظریات برخی از آن ها به طور اختصار اشاره می‌کنیم:

 

نظریه ی زیگموند فروید:

 

به عقیده فروید ویژگی های خاصی برای سلامت روانشناختی ضرورت دارد. نخستین ویژگی هشاری (خود آگاهی) است. بعضا هر آنچه که ممکن است در ناهشیاری (ناخودآگاهی) موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود. وا پس زنی های ناخودآگاه و غیر ضروری بایستی دگرگون شوند و انرژی صرف شده برا ی نگهداری آن ها در ناخودآگاه بایستی به « من» باز گردانیده شود. تجارب کودکی ناخودآگاه بایستی گشوده شوند و از این طریق به فردکمک شود تا شیوه ارضای کودکانه را رها نماید. درنهایت، خود آگاهی حقیقی ممکن نیست مگراینکه کنترل غیرواقعی و غیر ضروری یازاید « من برتر» درهم شکسته شود. زیرا گنجایش ناخودآگاه من برتر بازتابی از این تحریم ها، ممنوعیت و ایده ال های والدین فرد است و این مسایل در انسان نوعی احترام غیرمنطقی و انعطاف پذیر جایگزین وجدان سخت گیر و اخلاقی می شود. این بدین معنی نیست که اگر کنترل‌های ناخود آگاه من برتر تضعیف شوند و خواسته های واپس رانده خودآگاه شوند می‌توانیم زندگی لذت آوری را شروع کنیم. خود آگاهی لذت طلبی نیست، خودآگاهی عنصر اصلی سلامت روانشناختی است و در شخص بالغ نتیجه واپس زنی تمایلات غریزی جایگزین محکومیت آن ها می شود. به نظر فروید خود آگاهی برای سلامت روانشناختی کفایت کننده نیست. در نتیجه فرد بیگانگی منطقی از علاقمندی ها و اشتقیاقات عمومی را معیار نهایی سلامت روانشناختی می‌داند(کورسینی[۴۹]، ۱۹۷۳).

 

نظریه ی آدلر:

 

بنا بر نظریه آدلر فرد برخودار از سلامت روانشناختی، توان و شهامت یا جرات عمل کردن را برای نیل به اهدافش دارد. چنین فردی جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد. فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست. فرد دارای سلامت روان مطمئن و خوش بین است و ضمن پذیرفتن اشکالات خود در حد توان اقدام به رفع آن ها می‌کنند(کورسینی، ۱۹۷۳). فرد دارای سلامت روان به نظر آدلر روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی دارد و جایگاه خودش را در خانواده و ‌گروه‌های اجتماعی به درستی می شناسد. فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب این اهداف است. عالی ترین هدف شخصیت سالم به عقیده آدلر تحقق «خویشتن» است. فرد سالم مرتباً به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش می پردازد و اشتباهاتش را برطرف می‌کند. چنین فردی خالق عواطف خودش است نه قربانی آن ها. آفرینش گری ‌و ابتکار فیزیکی از دیگر ویژگی‌های سلامت روانشناختی است. فرد سالم از اشتباهات اساسی پرهیز می‌کند و اشتباهات اساسی شامل تعمیم افراطی، اهداف نادرست و غیر ممکن، درک نادرست و توقع بی مورد از زندگی، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود، ارزش‌های و باورهای غلط می‌باشد. فرد سالم دارای علاقه اجتماعی و میل به مشارکت اجتماعی است. چنین فردی سعی در کاستن عقده حقارت خود دارد و به دنبال غلبه و چیرگی بیشتر بر بی جراتی است و در نهایت چنین فردی موفق می شود که انگیزه ها نامطلوب خود را دگرگون سازد(کورسینی، ۱۹۷۳).

 

نظریه ی سالیون[۵۰]:

 

ویژگی های سلامت روانشناختی از دیدگاه وی عبارتند از:

 

۱-شخصیت برخورد از سلامت روانشناختی«انعطاف پذیری» است و با توجه به موقعیتهای بین فردی نوین، در روابط اش با دیگران به طور متناسب تغییر پذیر است. ۲-فردسالم قادر به تمایز گذاری بین افزایش و کاهش«تنش» است و رفتار او در جهت کاهش تنش معطوف می شود. ۳-به گفته سالیون شخصیت سالم بایستی بنا به گفته چارلز اسپیرمن در حال«آموزش و فراگیری روابط و ارتباطات»می‌باشد.۴- زندگی شخص برخوردار از سلامت روان، دارایی جهت یافتگی است. بدین معنی که امیالش را به نحوی یکپارچه می‌سازد که منجر به رضایتمندی شود یا اضطراب او را نسبتاً کم کند یا از بین ببرد. ما برای این شخصیت سالم کسی است که دستگاه روانی او حداقل تنش را داشته باشد و چنین فردی معمولاً روابط اجتماعی انعطاف پذیر، واقعی و اعتماد آمیز دارد(سالیوان، ۱۹۵۳).

 

نظریه ی کارل راجرز[۵۱]:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:32:00 ق.ظ ]




بحث اصولی

 

در میان فقهای امامیه عده ای درج خیار شرط ضمن ابراء و طلاق را منتفی دانسته اند (۷) بدون اینکه وضعیت حقوقی چنین ایقاعاتی را بررسی کنند و نیز بدون اینکه ایقاع مشروط را تشریح کنند از این مبحث گذشته اند. به طوری که در بحث ماهیت ایقاعات گذشت، عنوان کردیم خاصیت ایقاع یک‌طرفه بودن آن است و اینکه صرف انشای یک اراده برای تحقق آن کافی است وجود دو اراده برای تحقق این عمل حقوقی، وصف ایقاع بودن آن را زائل می‌کند و ماهیت عقدی به آن می بخشد. در اعمال حقوقی مشروط، دو طرف وجود دارد یکی مشروط له و دیگری مشروط علیه، که درج یک شرط مستلزم ایجاب مشروط له و قبول مشروط علیه است. شرط یک تعهد تبعی است که وجود حقوقی مستقلی ندارد و اعتبار آن در کنار وجود مشروط یعنی همان ماهیت حقوقی یا تعهد اصلی است تا مشروطی وجود نداشته باشد شرط نمی توان موجود گردد و منشأ اثر باشد انضمام یک شرط به تبع ایجاد یک ماهیت حقوقی است. مندرج نمودن شرطی ضمن ایقاع مستلزم تحقق مشروط است بدین توضیح که موجب و قابل ضمن اقدام به ایجاد مشروط به درج شرط ضمن آن مبادرت می ورزند. مشروط همان عمل حقوقی است که ضمن آن شرطی قرار داده می شود. ما فسخ را به عنوان مثال عمل حقوقی در نظر می گیریم که شرطی ضمن آن شود. همان‌ طور که گفتیم شرط وجود حقوقی مستقلی ندارد ایجاد یک شرط باید همراه با ایجاد عمل حقوقی باشد به طوری که مشروط له و مشروط علیه با توافق اراده مشروط یا عمل حقوقی را انشاء کنند تا یک شرط پیدایش یابد، چطور ممکن است توافق اراده ای فسخ را به وجود نیاورد ولی موجد شرط باشد. چگونه امکان دارد یک تعهد فرعی با اتفاق اراده دو طرف به وجود آید ولی تعهد اصلی را یک اراده ایجاد کند؟ در توجیه این نظر گفته اند عمل حقوقی را که همان فسخ فرض می‌کنیم را یک اراده به وجود می آورد فقط شرط را دو اراده ایجاد می‌کنند بعد آن را منضم به عمل حقوقی می نمایند. این دیدگاه عقلائی نیست و منطق حقوقی آن را نخواهد پذیرفت. به طوری که عنوان شد شرط موجود مستقلی نیست و باید متصل به مشروط شود تا مبنای تاثیر شناخته شود به طوری که شرط یا تعهد فرعی با مشروط یا تعهد اصلی پیکره واحدی را تشکیل می‌دهند به طوری که هر دو جزء موضوع عمل حقوقی می‌شوند و قابل انفکاک از هم نیستند. توضیح اینکه در قبول نظریه ایقاع مشروط باید بپذیریم که دو اراده در تحقق فسخ و شرط ضمن آن مداخله دارند و مشروط و شرط تواما با انشای دو طرف به وجود می‌آیند در حالی که ماهیت ایقاع آن است که یک اراده آن را به وجود آورد و اراده طرف در تحقق آن هیچ اثری نباید داشته باشد و ماهیت ایقاعی که با مداخله دو اراده محقق شده است دیگر ایقاع نیست. با این حال چگونه ما قبول کنیم فسخ را دو اراده ایجاد کنند در حالی که ایقاع بودن آن را بپذیریم؟… رابطه مشروط با شرط رابطه سبب و مسبب است مشروط، سبب ایجاد شرط (مسبب) است و طرفین باید اول سبب را ایجاد کنند تا مسبب حاصل شود در واقع شرکت در ایجاد مسبب جز با شرکت در واقع ساختن سبب امکان پذیر نیست پس نتیجه می گیریم که در ایقاع مشروط طرفین باید اول فسخ را با اراده خویش انشاء کنند و ضمن آن شرطی در نظر بگیرند در حالی که انحلال عقد به اراده طرفین اقاله است نه فسخ، گمان باطل نرود که مشروط ساختن فسخ موجب تبدیل آن به اقاله و در نتیجه جاری شدن آثار تفاسخ عقد می شود که شرح آن در ادامه خواهد آمد. پذیرش ایقاع مشروط قائل شدن ماهیت عقدی برای این عمل حقوقی است که این مسئله با ساختار و حقیقت ایقاع سازگار نیست و ما ناگزیریم آن را باطل بدانیم.

 

همچنان که گفته شد بر پذیرش نظریه ایقاع مشروط خدشه های بسیاری می توان وارد ساخت یکی از ایرادات این است که باید فسخ ایقاع را هنگام تخلف شرط بپذیریم در صورتی که در هیچ قانونی مجوزی برای فسخ و رجوع از ایقاع در غیر موارد مصرح شناخته نشده است فسخ مخالف اصل عدم ولایت است نمی توان آن را به موارد مشکوک تسری داد. توضیح اینکه اگر ما بپذیریم که امکان دارد ضمن ایقاع شرطی درج نمود با پذیرش تأسیسات مختص عقود، باید ضمانت اجرای آن را نیز که طبق ماده ۲۴۰ قانون مدنی فسخ عقد است بپذیریم. فسخ عقد در صورت ممتنع شدن انجام شرط در جهت حمایت از مشروط له است در مواردی که شرط ضمن عقد امید و محرکی برای وی در جهت انشاء عقد محسوب می شد حال که از منافع شرط محروم شده است و احساس ضرر می‌کند مقنن به یاری وی شتافته و حق فسخ عقد را به وی داده است. اگر ایقاع مشروط را بپذیریم ناگزیر فسخ آن را در هنگام محروم شدن از منافع شرط برای مشروط له یا موقع نیز باید بپذیریم در حالی که این پذیرش خلاف قانون و اصول حقوقی است. عقلائی نیست ما درج شرط ضمن ایقاع را بپذیریم و در مواقع ممتنع شدن انجام شرط دست از حمایت مشروط له برداریم و وی را متضرر رها کرده و ضمانت اجرای برای آن در نظر نگیریم این خلاف انصاف و عدالت است که وجدان حقوقی از آن بیزار است. مجوز فسخ ایقاع در این موارد همان‌ طور که گفته شد خلاف اصول حقوقی است علاوه بر آن در عرف حقوقی نه چنین چیزی رایج است نه قابل پذیرش و همان‌ طور که گفته شد فقها بر این عقیده ادعای اجماع نیز کرده‌اند. فسخِ فسخ منطقی نیست چنانچه کسی انشاء فسخ عقد کند در واقع آن را انحلال ‌کرده‌است و آثار آن از زمان فسخ قطع شده است و نمی توان با فسخ این ایقاع بدون سبب قانونی دوباره آثار عقد جاری شود ساری شدن آثار عقد مستلزم انشاء عقد جدیدی است و تمامی شرایط صحت یک عقد را لازم دارد. همینگونه است ‌در مورد ابراء که در موارد ممتنع شدن شرط باید فسخ آن بپذیریم در حالی که مشغول ساختن ذمه شخصی که دینش ساقط شده است با فسخ ایقاع پذیرفتنی نیست جامعه و اجتماع سالم این عمل را قبیح و مستهجن می پندارد و با مبنای احسانی بودن این ایقاع منافات دارد. اگر در صورت ممتنع شدن انجام شرط قائل به بطلان ایقاع شویم دیگر از منطق حقوقی فاصله کهکشانی گرفته ایم! بطلان عقیده ایقاع مشروط از این نظر نیز نتیجه می‌دهد. تصور نرود که چون شرط نتیجه در عقد به محض تشکیل عقد مقتضی است و منشأ اثر می‌باشد پس نمی توان به مشروط شدن ایقاع لطمه ای وارد آورد از این جهت که به نفس اشتراط آثار آن جاری می شود دیگر امتناع از انجام شرط موضوعیت ندارد. این عقیده صحیح نیست زیرا هر چند ماده ۲۳۶ قانون مدنی حصول شرط نتیجه را به نفس اشتراط عنوان ‌کرده‌است لیکن این اطلاق مقید شده است به اینکه حاصل شدن نتیجه موقوف به سبب خاصی نباشد. ‌بنابرین‏ اگر کسی ضمن عقدی شرط کند که فلان مال بایع متعلق به مشتری باشد و بعد از عقد کشف شود که آن مال متعلق به بایع نبوده است و مالک رد ‌کرده‌است و چون سبب انتقال مال مالکیت مشروط علیه است و این سبب حاصل نشده است پس شرط نتیجه عقیم می ماند و مشتری مستنبط از ماده ۲۴۰ قانون مدنی حق فسخ عقد را دارد. پس از این جهت هم نمی توان درج شرط نتیجه ضمن ایقاع را صحیح دانست چراکه در صورت حدوث فرض فوق باید حق فسخ ایقاع را به مشروط له داد که در فساد این عقیده بحث شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-09-19] [ 10:59:00 ب.ظ ]




بند سوم : تاثیر پیشرفت علم در اصول ابتدایی حقوق حیوانات

 

 

 

دام توسط بشر و برای اهداف مختلفی اعم از تولید غذا ، پوشاک ، مصاحبت و هم نشینی ، نیروی کار ، تفریح ، آموزش و تحقیقات مورد استفاده قرار می‌گیرد . برای استفاده بهتر و کارآمدتر از دام متخصصین این رشته در دنیا به دنبال تغییرات خاصّی در دامهای مزرعه بوده اند ، به طوری که می توان اذعان نمود که مکانیزم های توسعه ای غالب در صنعت دامپروری دنیا طی دهه های اخیر بر اساس پیشرفت‌های ژنتیکی ، تغذیه ای و تکنیک‌های پرورشی بوده است که همگی به دنبال افزایش سطح تولید با حداقل هزینه در این مورد بوده اند .

 

به دنبال افزایش سطح تولید و گرایش مصرف کنندگان به سمت محصولات کیفی تر در کنار بحث کمیت تولید ، چند سالی است که بحث در خصوص کیفیت محصولات دامی و نیز ” Animal welfare [۲۱] ” توجه جهان غرب و محققین کشورهای توسعه یافته را به سمت خویش معطوف ساخته است .

 

در کشورهای در حال توسعه که هنوز افزایش سطح تولید مهمترین اولوّیت آنهابه حساب می رود تنها گزینه در خصوص کیفیت تولید ، بحث ضمانت بهداشتی محصولات می‌باشد . ولی در کشورهای توسعه یافته مفهوم کیفیت تولید چیزی فراتر از بهداشت محصولات دامی تولیدی است . به دنبال استفاده گسترده از برخی تکنولوژی های تولیدی نظیر افزودنیهای خوراکی ، داروها ، محرک‌های رشد ، عناصر غذایی جدید و فرآورده های جنبی ، مصرف کنندگان محصولات دامی کشورهای توسعه یافته دقت بیشتری در خصوص سلامت و بهداشت محصولات دامی ، سهل الهضم بودن آن ها ، غنی بودن آن ها از نظر پروتئین و کم انرژی بودن آن ها ، سرشار از وبتامینها ، عناصر معدنی ، اسیدهای چرب آزاد و غیره مبذول می نمایند. به همین دلیل مفهوم کیفیت محصولات ، مفهومی وسیعتر شده ، به طوری که در دهه ۹۰ میلادی این اصطلاح مجددا تحت عنوان کیفیت کل و به شرح ذیل تعریف گردید[۲۲] :

 

۱٫ کیفیت بهداشتی محصولات (یا عاری بودن محصول از فلزات سنگین ، آفت کشها ، مایکوتوکسینها ، افزودنیهای خوراکی ، داروها ، عوامل بیماری‌زا ، آلودگیهای میکروبی و غیره) ؛

 

۲٫ کیفیت ترکیبی آن ها که به ترکیب تقریبی آن ها نظیر آب ، پروتیین ، چربی و خاکستر مربوط می شود ؛

 

۳٫ کیفیت تغذیه ای محصولات که به ترکیب پروتئینی و لیپیدی ، عناصر میکرو و ماکرو و نیز عدم وجود ترکیبات آلرژی زا مربوط می شود ؛

 

۴٫کیفیت حسّی آن ها که به خصوصیاتی نظیر رنگ ، بو ، طعم ، نرمی و شادابی و غیره مربوط می شود ؛

 

۵ . کیفیت تکنولوژی مورد استفاده در فرآوری ، ذخیره و توزیع محصولات .

 

برای ارائه تعریفی روشن و جامع از ” Animal welfare ” تلاش‌های وافری صورت گرفته است که جامع ترین آن ها در قانون رفاه حیوانات ایالت ایلینویز مصوب ۸ فوریه ۲۰۰۲ است ، شامل در نظر گرفتن ۵ امتیاز یا آزادی ذیل برای دام می‌باشد :

 

۱٫ مصونیت دام از هر گونه گرسنگی و تشنگی ؛

 

۲٫ مصونیت دام از هر گونه رنج فیزیکی و محیطی ؛

 

۳٫ مصونیت دام از هر گونه درد ، جراحت و بیماری ؛

 

۴٫ مصونیت دام از هر گونه ترس و استرس ؛

 

۵ . آزادی دام برای بیان رفتارهای طبیعی .[۲۳]

 

درک احساسات دام و فراهم نمودن شرایط برای بیان این احساسات نیز خود جزیی از “Animal welfare ” محسوب می شود و تحقیقات حاصل در این زمینه نشان داده است که چنانچه شرایط برای بروز رفتارهای طبیعی دامها مهیا باشد آن ها احساس مطلوبتری خواهند داشت . از نظر علمی نیز اثبات شده است که حیوانات مهره دار از لحاظ احساس درد و رنج یا شادی اساسا همانند انسان‌ها هستند . به عبارت دیگر اینگونه حیوانات دارای چنان ساختمان احساسی و روحی می‌باشند که همانند انسان مستعد درد کشیدن و رنج بردن یا شادمان شدن هستند و لذا بر حسب نوع اعمال و رفتار دیگران با آن ها و نیز بر اساس شرایط و عوامل محیطی پرورش آن ها ، از لحاظ جسمی و روحی درد و رنج می کشند یا احساس مسرت و شادی می‌کنند .

 

مبحث دوم : مبانی حقوق حیوانات

 

پس از پذیرش این موضوع که حیوانات برای انسان آفریده شده اند و پس از قبول بهروری از آنان و عدم اختصاص آن به نوعی خاص از موجودات ، ‌به این مهم می‌رسیم که مطابق حکم عقل و مشهور عرف ملل انسان در استفاده از طبیعت و خاصا حیوانات دارای محدودیت بوده و این استفاده بر اساس دو اصل اساسی استوار گردیده که یکی بهروری با توجه به هماهنگی با ساختار وجودی حیوان است و دیگری هماهنگی با حرمت الهی که در معنای احترام به تمام مخلوقات خدا و از جمله حیوانات مورد استعمال است . در این بخش به تبیین مبانی این اصول خواهیم پرداخت .

 

گفتار اول : حیات وحش و میراث مشترک بشریت

 

مفهوم میراث مشترک بشریت یکی از شگفت انگیزترین پیشرفت های فکری بشری در زمینه حقوق بین الملل و از مهمترین مفاهیم حقوقی در دهه های اخیر است . از زمان پیدایش این مفهوم که به ویژه در برخی اسناد بین‌المللی از جمله موارد زیر به آن ها اشاره شده است ، معلوم گشته که هیچ مفهوم ، اصل ، یا دکترین دیگر به اندازه پدیده میراث مشترک بشریت مورد مجادله و تعمیق قرار نگرفته است :

 

۱٫ کنوانسیون ۱۹۵۹ واشنگتن ‌در مورد جنوبگان ؛ ۲٫ معاهده ۱۹۶۷ راجع به اصول حاکم بر فضا ، ماه و دیگر کرات آسمانی ؛ ۳٫ کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها ؛ ۴٫ اعلامیه جهانی یونسکو ۱۹۹۷ ‌در مورد ژنوم انسانی ؛ ۵٫ کنوانسیون ۲۰۰۱ یونسکو ‌در مورد میراث فرهنگی زیرآب ؛ ۶٫ کنوانسیون ۲۰۰۵ یونسکو ‌در مورد تنوع فرهنگی پذیرفته شده .

 

در قلمرو جغرافیایی : جنوبگان ، فضا ، دریا ، زیر آب[۲۴] ؛

 

در قلمرو حقوق بشری ‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌: ‌حقوق بشر ، حقوق بشردوستانه ، ژنوم انسانی و محیط زیست[۲۵]؛ در قلمرو فرهنگی : مالکیت فرهنگی ، میراث فرهنگی جهان ، میراث فرهنگی زیر آب ، منابع جهانگردی ، دارایی هنری و تنوع فرهنگی ، کاربرد یافته .

 

 

همگی این موارد از میراث مشترک بشریت هستند که خود یکی از مصادیق حقوق همبستگی است و تاکنون تعریف دقیقی از آن ها ارائه نگردیده و بیشتر به ذکر و توصیف مصادیق آن پرداخته شده است . این بدان دلیل است که این مفهوم ایده ای فلسفی است که مسائلی را ‌در مورد رژیم حقوقی حاکم بر منابع طبیعی مهم جهانی ، صرف نظر از موقعیت آن ها مطرح می‌کند و مستلزم تغییراتی در نظام جهانی جهت اجرای مقررات آن است .

 

‌بنابرین‏ حیوانات مانند سایر منابع طبیعی خدادادی مشمول میراث مشترک بشریت بوده و به عموم نسل ها و انسان‌ها تعلق دارند که عقل و عرف عقلا موید این مطلب هستند .

 

حیات وحش در چرخه زیست محیطی خود تحت مالکیت و تسلط هیچ فرد یا گروهی قرار ندارد و حفاظت از آن به عنوان امانتدار نسل های آینده همان گونه که از نسل های پیشین به ما رسیده است وظیفه همه انسان ها در همه مکان‌ها و محیط های جغرافیایی است . از این رو است که هر گونه خرید و فروش و ایراد خسارات مادی و معنوی جدی به حیوانات منع شده است و پاسداری از این موجودات به عنوان یک میراث همگانی مفروض انگاشته شده است .

 

گفتار دوم : نفی ضرر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:54:00 ب.ظ ]