با گذر از انقلاب صنعتی و ورود به هزاره جدید، نقدینگی، مواد خام زمین که در گذشته عوامل حیاتی برای تشکیل و رشد سازمانها محسوب می شوند اهمیت سابق خود را از دست داده اند و دیگر موتور رشد سازمان ها به سرمایه و نیروی انسانی یدی محدود نمی گردد، بطوری که روش های قدیمی اداره سازمان ها پاسخگوی تغییرات سریع محیط اطراف نیستند. امروزه دیگر همه گروه های کاری و علمی اذعان دارند، برای اینکه سازمان ها بتوانند در دنیای رقابت، حضور مستمر و پایدار داشته باشند باید حول محور علم و دانش فعالیت کنند. در عصر حاضر که عصر دانایی نامیده می شود، سازمان ها شاهد محیط هایی هستند که روز به روز پویاتر و چالش برانگیزتر میشوند. تغییر و تحول جزء جدایی ناپذیر دنیای امروز است به عبارت دیگر تنها جزء ثابت تغییر است. امروزه به سرمایه های نامشهود و معنوی که همان دانش نامیده می شود که به عنوان یک عامل مهم و حیاتی می نگرند. به بیان دیگر، سازمان هایی در برابر تغییرات و تحول پیروز خواهند بود که بتوانند سرمایه نامشهود و معنوی(دانش) خود را بهبود و توسعه بخشند. سازمان های آینده سازمان های یادگیرنده هستند که به تعبیری دیگر می توان آنها را سازمان های دانش محور نامید.
مدیریت دانش فرایندی است كه به سازمانها كمك میكند تا اطلاعات و مهارتهای مهم را كه به عنوان حافظه سازمانی محسوب میشود و به طور معمول به صورت سازماندهی نشده وجود دارند، شناسایی، انتخاب، سازماندهی و منتشر نمایند. این امر مدیریت سازمانها را برای حل مسائل یادگیری، برنامهریزی راهبردی و تصمیمگیریهای پویا به صورت كارا و مؤثر قادر میسازد. با توجه به اینكه امكان سنجی طراحی سیستمهای مدیریت دانش برای سازمانها با رویكرد حداقل ویژگیهای مورد نیاز با یک سیستم یكپارچه قابل اجراست، با این حال با بررسی ساختار، محتوای كار، محتوای دانش و نیازهای سازمان میتوان استنباط كرد كه سیستمهای مدیریت دانش برای هر سازمان باید متناسب با ساختار و ویژگیهای آن سازمان باشد و در هر زیر سیستم دارای قابلیتهای بالای فنی و اجرایی باشد، بنابراین طراحی سیستم مدیریت دانش بومی هر سازمان حائز اهمیت خواهد بود.
نیاز به ارتقای دانش در حال افزایش است، لذا با دانش مانند دیگر منابع ملموس به طور سیستماتیک رفتار شده و از کاوش در حوزه مدیریت دانش به منظور پیشرفت و تقویت رقابت پذیر استفاده می شود. مدیریت دانش مفهومی میان رشته ای است که در دهه اخیر به شکل روزافزونی مورد توجه پژوهشگران و سازمانها در ایران قرار گرفته است. بانکداران به عنوان یکی از گروه های حرفه مند که با مدیریت دانش سروکار دارند، با چالش های چندی در این زمینه روبرو هستند. بر پایه تجربه ها، درک مناسب مدیریت دانش، انوع دانشی که بانکداران در مدیریت آن باید نقش داشته باشند و نیز چگونگی اجرای آن از عمده ترین این چالش ها به شمار می آیند، این پژوهش در راستای بررسی عوامل موثر بر استقرار مدیریت دانش در بانک کشاورزی استان قم انجام می شود.
1-2- بیان مسأله
مدیریت دانش به هرنوع فعالیتی که به تجربه و دانش ذهنی افراد توجه کرده به گونه ای که بتواند با آشکار سازی و به اشتراک گذاری آن به هم افزایی دانش کمک کند، گفته می شود. هم افزایی دانش می تواند به دانش آفرینی مشترک نسبت داده شود. این اشتراک در خلق دانش، همکاری مستقیم در خلق دانش نیست بلکه به خلق دانش بر مبنای دانسته ها (دانش خلق شده پیشین) که به اشتراک گذاشته شده اشاره دارد. بنابراین مدیریت دانش به فرایندی اشاره دارد که دارای یک نقطه اغازین و روند تکاملی است. این روند مراحلی چون کسب اگاهی نسبت به دانش نهان، عیان سازی، به اشتراک سازی گسترش و درک و بهره گیری از آن در خلق دانش جدید را طی می کند. در این روند مرحله آغازین که به شناسایی و آگاهی از دانش نهفته در ذهن اختصاص دارد، به مرحله بلوغ که درک، استفاده و خلق مجدد است، می رسد. این فرایند یعنی اشکار شدن دانش نهان، نهان شدن دانش آشکار و باز خلق دانش که نوناکا و تاکوچی آن را چرخه مدیریت دانش می نامند(نوناکا و تاکوچی، 2009).
مدیریت دانش که همواره با کشف و خلق با قلمرو دانستنی های کشف نشده سروکار دارد، عامل و فرایندی است برای تحول، توسعه و رشد، مفهومی چند بعدی و گسترده دارد. در فرایند مدیریت دانش و در ابعاد مختلف آن دانش عامل اصلی برای گذار از یک مرحله و ورود به مرحله دیگر است. از سوی دیگر، این حرکت مهارت های چندی را طلب می کند تا هماهنگ با دانش مربوطه بتوان مراحل را یک به یک سپری کرد. برای نمونه در مرحله کسب، به دانش و مهارت لازم در مورد چگونگی کسب دانش نهان و یا چگونگی کسب آن نیاز است؛ یعنی باید مجهز به دانش و مهارت مورد نیاز در مورد چگونگی استفاده از فنون گفتگو، مصاحبه و یا طراحی ابزارهایی مانند پرسشنامه، فرم نظر سنجی و نیز مشاهده بود تا بتوان دانش ذهنی همکاران و یا کاربران عیان ساخت و با بهره گیری از دانش و مهارت سازماندهی به عیان سازی و نظم دادن به آن پرداخت (افشار زنجانی، 1383).
عاملهایی که در صورت غلبه بر آن بتوان امیدوار بود که اجرای مدیریت دانش در بانک ها امکان پذیر گردد. شامل عامل های زیر می باشند: عامل اول فرایند دانش محور است و منظور از آن اینست که مدیریت دانش از فرایندی دانش مدار برای کشف دانش و استفاده از دانش کشف شده بهره می گیرد. به سخن دیگر، برای اینکه تجربه یا دانش نهان بتواند از ذهن دارنده ان سفر خود را آغاز کرده و در ذهن خواهان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته جایگاه خود را به دست آورد، باید فرایندی از طفولیت تا بلوغ را طی کند؛تا به اوج خود رسیده و تولدی دیگر را در ذهن خواهان موجب شود. این فرایند، نیازمند فعالیت هایی مبتنی بر دانش و مهارت های دانش بنیان است، بنابراین بانکداران در صورتی در اجرای مدیریت دانش موفق خواهند شد که بتوانند از دانش و مهارت لازم برای طی کردن هر مرحله برخوردار باشند. به این ترتیب به یادگیری به عنوان یک فعالیت مداوم و منظم نگاه کرد(گاروین، 2010).
عامل دوم که در صورت غلبه بر آن بتوان امیدوار بود که اجرای مدیریت دانش در بانک ها امکان پذیر گردد، در رابطه با نوعی دانش است که باید مدیریت شود. نظریه پردازان بسیاری دانش را دارایی سازمانی و مدیریت دانش را فعالیتی ثمربخش برای رشد وتعالی سازمان به شمار آوردند. برای سازمانی مانند بانک که مدیران سطح عالی و میانی، کارکنان شعب و نیز کاربران و مشتریان نقش افرینان آن هستند، مجموعه تجربه های این افراد می تواند در تحلیل وضعیت حال بانک ها و تصمیم گیری و برنامه ریزی برای آینده آن و بهینه سازی فعالیت ها منبع غنی دانشی را فراهم کند. بنابراین، دانش مدیران بانک ها و کارکنان آنها از طریق بررسی معیارها، باورها و ایده ها و رفتارهای آنها در محیط کار باید شناسایی، کسب و سازماندهی شود، به اشتراک گذاشته شده و برای استفاده دسترس پذیر گردد. میزان استفاده از این دانش به طور مداوم باید مورد سنجش قرار گیرد. در ایران، که بطور معمول در مدیریت بانک ها مرحله اشتراک دانش بسیار اهمیت دارد؛ در این مرحله دانش مدیران که گاه ممکن است غیر تخصصی بوده و مشکل ساز بوده با همفکری با کارکنان مجرب و متخصص می تواند به دانش تخصصی تبدیل شود. از طرف دیگر، ایده های مدیریتی مناسبی که می تواند در ذهن مدیر بانک وجود داشته باشد کشف شده و با به اشتراک گذاشتن با کارکنان مجرب و متخصص مناسب سازی شده و در بانک ها کاربرد مناسبی به دست آورد. ( تاکوچی، 2009). این دانش در صورتی که دسترس پذیر شود بصورت گسترده تری می تواند مورد توجه قرار گیرد، مدیران میانی که بطور معمول از کارکنان دائمی بانک ها هستند و در بیشتر بانک ها از نیروهای متخصص می باشند، از تجربه های بسیار با ارزشی برخوردارند. این افراد و نیز کارکنان شعب که فعالیت و خدمات را انجام می دهند، از سرمایه های فکری با ارزش بانک ها بشمار می آیند. باید دیدگاه های مختلف از جمله هزینه سودمندی، رسالت ینیان بودن خدمات و یا مشتری محور بودن فعالیت ها، بانک بخوبی عمل کند. باید تصمیم گیری ها بر پایه مناسب ترین و مرتبط ترین اطلاعات و دانش انجام پذیرد. نیاز مشتریان نیز که فلسفه وجودی بانک ها به آن بستگی دارد، از آن جمله است. مدیریت ارتباط بین مدیران و کارکنان با مشتریان، امکان شناسایی نیازها و به کار بردن آنها را فراهم می کند. دانش کسب شده از این طریق در پیوند با انواع دانش دیگر (مانند دانش کسب شده از مدیران، کارکنان) می تواند موجب رشد دانش در یک سازمان و نیز رشد و تحول در آن سازمان( از جمله بانک ها) باشد. عامل سوم، سواد چگونگی اجرای مدیریت دانش است. (ویلد، 2011).
سواد به توانایی خواندن، درک کامل و نیز مهارت استفاده از دانش کسب شده به منظور درک یک مفهوم نسبت داده می شود. برای آنکه بتوان مدیریت دانش را اجراء کرد ابتدا باید درک درستی از آن به دست آورد، سپس دانش و مهارت های مورد نیاز برای طی کردن هر مرحله از فرایند مدیریت دانش که در بخش مرتبط با عامل اول از آنها یاد شد، بدست آورد. بانک به عنوان یک نهاد مالی و ارائه دهنده تسهیلات که تمام اجزای تشکیل دهنده آن به هم مرتبط هستند، زمانی از رشد لازم برخوردار خواهد بود که تمام اجزاء آن به طور هماهنگ رشد کنند. بنابراین استقرار و اجرای مدیریت دانش در یک بانک برای تمام فعالیت های آن از جمله تهیه و مدیریت مجموعه، سازماندهی و پاسخگویی به نیازهای مشتریان بالفعل و بالقوه از راه دور و نزدیک و یا خدمات پشتیبانی از آموزش، پژوهش و علم سنجی اجراء شود و سواد اجرای مدیریت دانش باید برای تک تک فعالیت های بانک کسب گردد.( کریمی ،1383).
عامل آخر که در واقع عامل مدیریتی است به فراهم کردن زمینه برای اجرای مدیریت دانش ربط دارد. عوامل یاد شده در بخش های پیشین تنها عاملهایی نیست که در صورت غلبه بر آن بتوان امیدوار بود که اجرای مدیریت دانش در بانک ها امکان پذیر گردد. به عبارت دیگر، تنها شناخت انواع دانش و باور به ضرورت توجه به این انواع و نیز بهره گیری از دانش جامع و گسترده که در بانک ها وجود دارد موجب رشد و تحول در بانک ها نمی شود بلکه محیط بانکها و برخی ابزار ها و بسترهای زمینه ساز برای اجرای مدیریت دانش فراهم باشد این موارد برخی توانمندسازی های مدیریت دانش هستند که در متون از انها به عنوان عواملی که در پیوند با سایر عوامل، اجرای مدیریت دانش را امکان پذیر می کند یاد می شود(لی و چوی، 2010). از جمله این عوامل می توان به فرهنگ مشوق اشتراک دانش، توانمندی های بانکداران در پیشبرد فعالیت های پژوهشی ( شامل بررسی های مرتبط با شناسایی دانش در ذهن مشتریان)، دانش و توانمندی سازماندهی دانش، تعامل با یکدیگر و مشتریان، فنون ارتباط برای تبدیل دانش فردی به دانش جمعی و اطلاع رسانی در مورد دانش ثبت شده و دسترس پذیر ساختن دانش گردآوری و سازماندهی شده. همچنین دانش و توانمندی در راستای تبلیغ در مورد استفاده از این دانش توسط دیگران، سنجش چگونگی استفاده از آن و تأثیر آن در رشد فردی و سازمانی در بانک ها از دیگر عوامل مهم در این راستاست.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
امروزه شركتها دریافتهاند كه آنچه میدانند (سرمایه فكری) بیش از آنچه نمیدانند اهمیت دارد. دانش عنصر اصلی و ركن ركین مدیریت دانش است و مساعی مدیران باید معطوف با ایجاد و اشاعه دانش باشد. نكته قابل بحث دیگر در مورد دانش، نقش انسان در دانش آفرینی است. با وجود تحولات و توسعه شتابندهای كه در زمینهی فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی انجام شدهاند، هنوز نقش انسان به عنوان اصلیترین عامل در كشف دانش مطرح است. دانش در اذهان انسانی خلق انسانها كسب میشود و انتقال پیدا میكند و اشاعه مییابد. و در نهایت توسط انسانهایی كه آن را پذیرفتهاند به كار گرفته میشود(اورمزدی، 1389).
امروزه رمز بقا و موفقیت بسیاری از سازمانها مدیریت دانش افرادی است كه آن را در اختیار دارند در صورتی كه سازمانها از دانش موجود برای فعالیتهای روزانه خود برخوردار نباشند و خود را با آن هماهنگ نكنند چندان بقای حیات و وجود نخواهند داشت. این مهم برای سازمانهای خدماتی مانند بانكها كه در آن رقابت عنصر مهم و حیاتی محسوب میشود از اهمیت مضاعفی برخوردار میشود.
در سالهای اخیر مدیریت دانش به عنوان یکی از عبارت های شایع در سازمانها مورد توجه واقع شده است. این سیستم بر اکتساب دانش از کارکنان درباره مشتری، رقبا و محصولات سازمانی تأکید دارد. به عبارت دیگر مدیریت دانش تشویق کارکنان در جهت تسهیم دانش(به اشتراک گذاشتن دانش) و ایده ها به منظور افزایش افزوده محصولات و خدمات می باشد. بنابراین چشم انداز مدیریت دانش”درون سازمانی” است و مزیت آن رضایت مشتری از خدمات و محصولات بهتر است. همچنین مدیریت دانش شامل کلیه فعالیتهایی است که برای دسترس قرار دادن دانش، به نحویی که دانش درست در اختیار افراد مناسب قرار گیرد، صورت می پذیرد.(داونپورت، 2008) مهمترین هدف بانکها از به کارگیری مدیریت دانش در بانک، حفظ و نگهداری کارکنان دانشی بانک، ارتقاء سیستم انگیزشی جهت خلق دانش بانکی، شناخت بهتر بانک و محیط، بهبود خدمات رسانی به مخاطبین و گروه های هدف می باشد. بیشترین موارد بهره گیری بانکها از مدیریت دانش شامل موارد زیر است:
کسب و تسهیم دانش
مهارت آموزی و یادگیری در بانک ها
ارتباط بهینه با مشتریان
ایجاد مزیت رقابتی
(صوفی و طاهری، 1391).
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است