کارشناسی رشتۀ فرهنگ و زبان های باستانی بازتاب اسطورۀ قهرمانی در داستان گرشاسب بر پایۀ اوستا و متون پهلوی |
گرشاسب، قهرمان اسطوره ای، اژدها اوژن اوستایی،پسر سام و قهرمان رستاخیزی، در منابع فارسی زرتشتی، شاهکار های قهرمانی بسیاری با او در ارتباط است. شرح ماجراهای او در متون پهلوی و اوستا گردآوری شده است. این پژوهش اسطوره ی گرشاسب را طبق کهن نمونه ی قهرمانی ، بررسی می کند که پژوهشگران در زندگی اغلب قهرمانان اسطوره ای مشخص کرده اند. هدف اصلی این رساله ارائه تحلیلی نو از داده ها و داستان های گرشاسب برای تعریف قهرمان اسطوره ای بر پایه ی اوستا و متون پهلوی است. چهره ای که از او در اوستا می بینیم ، قابل مقایسه با نمونه هایی از ایزدان جنگاور و هند و اروپایی است. منابع دینی پهلوی به ویژه متون رستاخیزی و آخر زمانی جایگاه گرشاسب را در ساختار دینی مزدیسنا می نمایاند. او درجهان حماسی ایرانی آوازه ای ندارد و روایات پراکنده ی مربوط به او نیز در منابع گوناگون تفاوت ها و گاه تناقضات در خور درنگی دارند. این رساله می کوشد تا توجیهاتی را دست کم برای بخشی از این پراکندگی ها پیشنهاد کند. در نهایت خواهیم دید که بزهکاری های قهرمان به شوربختی و بدنامی گرشاسب در هر دو جهان منجر می شود. نتیجه ی کلی بررسی این بزه ها این است که جنگاوران در ارتکاب بزه ناگزیرند.
پیشگفتار
اسطورة قهرمان، رایج ترین و شناخته ترین بن مایه ی اساطیری و کهن الگو بین دیگران است و مراحل سفر او آکنده از ماجراها و وقایعی شناخته شده است كه او با تلاش و مخاطره بسیار آن ها را پشت سر می گذارد تا ضمن تحول و تكوین و تكامل، به نقطة تعالی این الگوی روایی كه رسیدن به هدف و پیروزی است، دست یابد.
متاسفانه اسطوره های ایرانی فاقد شكل منسجم اسطوره های یونانی و رومی است. حتی در اوستا هم با اسطوره های دینی شده، سر وكار داریم. «اسطوره گرشاسب » جمع آوری سنتی روایت هاست. با آن که اسطوره ی قهرمانی در پژوهش های غربی ها به صورت کامل مورد بحث و بررسی قرار گرفته، اما به نظر نگارنده اسطوره های قهرمانی که هر کدام خود گواه فرهنگ و بن مایه های غنی هستند ، به صورت موردی چندان بررسی نشده اند و در این میان، جای یک نمونه ی کامل از خوانش اسطوره ای و کهن نمونه ای بس خالی می نماید. چرا که در دورانی که ما که در آن شاهد نزول اسطوره ها هستیم بررسی کهن نمونه ی قهرمانی شکل حیاتی تری به خود می گیرد. مخصوصا در همین دوران الزام وجود قهرمان برای شکل گیری داستان بر محور وجود اوست که هر چه بیشتر موجبات سقوط آن را فراهم می آورد. داستان ها از روند ماجرا محوری خارج شده به قهرمان محوری روی می آورند تحلیل عناصر و شخصیت های وهمی در رابطه با اسطوره ی قهرمانی گرشاسب ، به کمک نقد اسطوره ای ، با همین هدف شکل می گیرد.
داستان های گرشاسب سه روایت متفاوت از یک کهن الگوی اساطیری است که به ترتیب در اوستا،متون پهلوی، شاهنامه و گرشاسب نامه می بینیم.هر چند« که پیشینه پردازشِ دستِ کم بخشی از اسطوره گرشاسب به دورانی می رسد که نیاکان مشترک ایرانیان و هندوان با هم می زیستند».(سرکاراتی، 1378: 16)
بخش مهمی از مضامین قهرمانی و بن مایه های اسطوره ای در اوستا به داستان گرشاسب اختصاص دارد اما با ظهور در متون پهلوی ، بنا به دلایل مختلف سیاسی و آیینی چون آتش کشی و پری کامگی، بخش بزرگی از فر و شکوه اوستایی خود را از دست می دهد و به کنار رانده می شود. سیمای گناهکارانه ی گرشاسب در برخی متون پهلوی، خوار داشت آیین مزدیسنا ، از دلایل این رنگ باختگی است.
شناخت افسانه های دینی و آیینی ایران باستان از دو راه ممکن است. اول، رجوع به متون دینی ایران باستان، دوم رجوع به متون ملی ایرانیان.از نخستین کسانی که چهره های افسانه ای و اسطوره ای را بر مبنای دینی و ملی تحلیل کرد پژوهشگر بزرگ ایران باستان ” آرتور کریستین سن” بود که در کتاب “کیانیان” قهرمانان را بر اساس روایت های دینی و بار دیگر بر اساس روایت های ملی بررسی کرد.
خانم مری بویس اسطوره و مذاهب اولیه را کافر کیشی نام نهاده است.ویژگی این دوران، عدم باور به وجود ایزد یکتا و پرستش ایزدانی است که نماد و سرچشمه جلوه های طبیعت به شمار می آیند. این ایزدان در تحول بعدی آیین مزدایی تاثیر گذار بوده اند.
“ارانسکی” پژوهشگر روسی بر این باور است که: « اساطیر اوستایی، جایگاه دامداری در آن ها و پهلوانانی که گله های فراوان و زیبا دارند، به وضوح تمام گواه نقش مهمی است که دامپروری در زندگی پدیدآورندگان اساطیر یاد شده، یعنی مردم صحرانشین و دامپرور قدیمی و ایرانی زبان آسیای میانه و سرزمینهای مجاور آن ایفا می کرده است.(ارانسکی، 1358: 79)
در حالتی دیگر قهرمان افسانه ای از طریق فره ایزدی ، توانایی های فرا طبیعی و غیر عادی پیدا می کند. این نوع افسانه ها بر اساس این نگرش به وجود آمده اند که زمان “گیتیانه” محدود است. در تحلیل اسطوره شناختی قهرمان از یک سو باید به مفاهیم تعاریف و مفاهیم بنیادین اسطوره نظر داشت ؛ تعاریفی که گاه در تضاد کامل با افسانه و داستان های عامیانه قرار دارد. از سوی دیگر دیدگاه های موافق و کل نگر هم وجود
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-10-19] [ 05:02:00 ب.ظ ]
|