پایان نامه رتبه بندی مدیریت دانش؛عوامل موفقیت مدیریت دانش |
). چانگ و همکاران (2009) عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش را به ابعاد فرایندی و ابعاد عملکردی تقسیم نمودند: (Chang et al, 2003).
ـ ابعاد فرایندی، شامل مأموریتها و ارزشهای سازمانی (ماموریت، امکان سنجی، اولویت، پیاده سازی، حوزه دانستن چرایی، نگرش مدیران ارشد، دانش بحرانی، شایستگی، ارزش درونی)، استفاده ازفناوری اطلاعات (موتور جستجو، مکانیزم واردات، واسطه، بازخور و ارزیابی)، مستندسازی مدیریت دانش (ردهبندی، فرهنگ جامع، طبقهبندی، مستندسازی دیجیتال)، مدیریت فرایند و ساختار (دانش آشکار، IRP، دانش ضمنی، استخراج دانش، تحلیل دانش، ساختارهای سازمانی، ایجاد دانش) و سرمایه منابع انسانی (نقشههای منابع انسانی، مشاور، آموزش، طبقهبندی وظایف) (Andreeva & Kianto, 2011).
ـ ابعاد عملکردی مدیریت دانش، شامل تسخیر و دگرگونی دانش (تسخیر دانش، دگرگونی، تسهیم و ایجاد، ارزش افزوده و نوآوری)، عملکرد تجاری (اثربخشی، صحت، رشد و استانداردسازی، عملکرد سیستم، موفقیت شخصی)، و تسهیم دانش و ارزش افزوده (قلمرو کالاهای صادراتی، طوفان فکری، بازخور و ارزیابی) بودند. آن ها مدیریت دانش در دولت ملی تایوان را بر این اساس مورد بررسی قرار دادند و دستیابی به این هدف را در راستای ایجاد دولت الکترونیک و با ابزارهایی همچون ظرفیت بالای پردازش اطلاعات، مهندسی مجدد دولت، تفویض اختیار به شهروندان و نیز قالببندی مجدد مفهوم دولت امکانپذیر دانستهاند (Foss et al, 2010).
مدیریت دانش در صنایع تولیدی از سوی کیوارک و همکاران (2009) به عنوان یک عامل ضروری در بهبود عملکرد کسب و کار مطرح شده است. آن ها مدیریت دانش اثربخش را عاملی در کاهش هزینه و زمان پروژهها، بهبود کیفیت و یک منبع اصلی مزیت رقابتی سازمانهای تولیدی دانستهاند. از طرف دیگر، از آنجایی که فرهنگ پتانسیلی برای اثرگذاری بر فعالیتهای کسب و کار دارد، آن ها شیوههای مدیریت دانش را متأثر از فرهنگهای متفاوت میدانند. این تفاوتهای فرهنگی از حیث مدیریت دانش در حوزههای: انتقال و تسهیم دانش (نوآوری، اعتماد و زبان)، کسب و ضبط دانش، یادگیری، ضایعات دانش، روشهای کسب و کار جدید، تیم مدیریت دانش، کارکنان باتجربه و ورزیده، آموزش، بانک اطلاعاتی پروژه (تجربیات و زبان) بیان شده است. دستاوردهای کیوارک و همکاران (2009) حاکی از تأثیر تفاوتهای فرهنگی بر تمامیشیوههای مدیریتی بود (Kivrak et al, 2009).
نظر به اهمیت دانش محوری در قرن بیست و یکم، فرایند ایجاد دانش جدید، تسهیم و نگهداری چنین دانشهایی برای دستیابی به مزیت رقابتی تعیین کننده است. البته به منظور دستیابی به سقف مزایا از طریق مدیریت دانش، بایستی آنرا در یک چرخه عمر مستمر دانش، به شکل کارآمد یکپارچه نمود.
در پژوهشی دیگر، پژوهشگر ارتباط شیوههای مدیریت دانش را با سبک رهبری بررسی نمود که ابعاد مدیریت دانش را شامل: شناسایی و ایجاد دانش، گردآوری و کسب دانش، ذخیره و سازماندهی دانش، تسهیم و توزیع دانش، و درخواست و استفاده از دانش بیان نمود. لازم به ذکر است که در بسیاری از پژوهشات رهبری دانش و رهبران دانش، به عنوان ابزارها و مؤلفههای مدیریت دانش موفق مطرح شده اند (Debowski, 2006).
بر اساس آنچه از مطالعه ادبیات پژوهش و مصاحبه با صاحب نظران بر آمد، شاخصهای حوزه مدیریت دانش را میتوانیم در دو بعد ساختاری و فرایندی تقسیمبندی کنیم. دلیل این امر این است که، چون هدف پژوهش بررسی
ارتباط بین ابعاد مدیریت دانش و چابکی سازمانی است، لذا اگر از تقسیمبندی عمومیمدیریت دانش (مدل فرایندی) استفاده کنیم، ابعاد مدیریت دانش خواه یا ناخواه با یکدیگر ارتباط خواهند داشت و نمیتوان نتایج درستی از بررسی ابعاد مدیریت دانش و چابکی داشت. چراکه به عنوان مثال اگر کسب دانش صورت نگیرد، دانشی برای تسهیم وجود نخواهد داشت و لذا میبایست زیرساختهای اساسی و فرایندی مدیریت دانش به صورت جداگانه بررسی شود.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 03:46:00 ق.ظ ]
|