مکان یابی و اعتبارسنجی ژنهای کمّی کنترل کننده تحمل به شوری در مرحله گیاهچهای در برنج |
طبق آخرین پیشبینیهای سازمان ملل متحد، جمعیت جهان تا سال 2025 به 8 میلیارد نفر و تا سال 2050 به 9/8 میلیارد نفر خواهد رسید. سالانه حدود 80 میلیون نفر به جمعیت جهان افزوده می شود و97 درصد افزایش جمعیت در کشورهای در حال توسعه میباشد. بنابراین تا سال 2025 نیاز به تولید غذا دو برابر خواهد شد. این پدیده منجر به افزایش فشار به محیط زیست میگردد و امنیت غذایی کشورهای در حال توسعه بیش از سایر کشورها تحت تأثیر قرار میگیرد. تنشهای غیرزنده عامل مهم کاهش 71 درصدی عملکرد محصولات زراعی در سطح جهان بوده که برای تنش خشکی 17 درصد، شوری 20 درصد، دمای بالا 40 درصد، دمای پایین 15 درصد و سایر عوامل 8 درصد تخمین زده شده است (کافی، 2009).
به منظور افزایش بهرهوری در کشور ایران نیز باید به بخش کشاورزی به عنوان یکی از بخشهای مهم و عمده فعالیت اقتصادی در کشور توجه داشت. زیرا این بخش در حال حاضر حدود 15 درصد از تولید ناخالص داخلی، 21 درصد از اشتغال و 22 درصد از صادرات غیر نفتی کشور را به خود اختصاص می دهد. همچنین طبق گزارش شبکه خبری صنایع غذایی ایران در سال 1386، حدود 80 درصد عرضه مواد غذایی و 90 درصد نیازهای واحدهای صنایع تبدیلی را طی دهه اخیر تأمین كرده است (تهامیپور و شاهمرادی، 1386). در این راستا بهره گیری از منابع حاشیهای و غیر متعارف، از جمله منابع آب و خاک شور در دستور کار اغلب کشورهای جهان که دارای این منابع عظیم بوده قرار گرفته است. پیشرفتها و توسعه فنآوریهای مختلف در امور کشاورزی می تواند بهرهوری از این منابع محدود را بهبود بخشد (فلاورز، 2004).
شوری یکی از چالشهای مهم جهت تولید محصولات زراعی به ویژه در کشورهایی است که کشاورزی از طریق آبیاری انجام میگیرد (کافی، 2009). نزدیک به یک سوم زمینهای تحت آبیاری جهان شور است و خاکهای تحت تأثیر شوری حدوداً 106×950-400 هکتار تخمین زده میشوند که این میزان به دلیل کمبود آبهای شیرین و استفاده از آبهای با کیفیت پایین، همواره در حال افزایش است (شانون، 1984 و فلاورز، 2004). در واقع پنج درصد اراضی زراعی دنیا و نود درصد شالیزارهای دنیا بهنوعی تحت تاثیر شوری هستند (فلاورز و همکاران، 1986) که بیشتر آن در آسیا است (اکبر و همکاران، 1986).
ایران از جمله کشورهایی است که در بسیاری از نقاط آن مشکل شوری و عدم زهکشی مناسب اراضی دیده می شود. تقریباً 15 درصد سطح اراضی ایران با 25 میلیون هکتار تحت تأثیر نمک با درجات مختلف قرار گرفته است (پذیرا و صادق زاده، 1998). بخش اعظم خاکهای شور کشور و خصوصاً اراضی تحت کشت برنج، دارای غلظت بالایی از نمکهای محلول مثل سدیم و پتاسیم هستند (فتوکیان، 1384). این امر می تواند کشت بسیاری از محصولات زراعی را محدود کند و با توجه به مشکلات ذکر شده کمبود مواد غذایی و انرژی و نیز اینکه فقط 20 گونه زراعی، بخش عمده انرژی مورد نیاز دنیا را تأمین می کند و 50 درصد این نیاز نیز از 8 گونه از غلات تأمین می شود لذا، توجه به افزایش تولید غلات خصوصاً گندم و برنج که بیش از یک سوم زمینهای زیرکشت به تولید آن اختصاص یافتهاست، مدنظر میباشد. ازطرفی رشد و عملکرد گیاهان زراعی در بسیاری از مناطق دنیا توسط تنشهای محیطی زنده و غیرزنده متعدد محدود میگردد. در چنین شرایطی ساده ترین راه استفاده از اراضی شور (انصاری و همکاران، 2001)، شناخت، انتخاب و اصلاح گیاهان زراعی مقاوم به شوری است که در این راستا اصلاح تحمل به شوری توسط محققین زیادی مطالعه شده است (مونز و همکاران، 2008).
برنج از غلات بسیار مغذی و پرمصرفترین غذای دو سوم جمعیت جهان محسوب میشودکه پس از گندم یکی از مهمترین محصولات زراعی است و تولید آن بخش قابل توجهی از برنامه تأمین غذایی و خودکفایی را در بر دارد. ویژگیهای خاص برنج، آن را به یک مادهی غذایی پرمصرف، برای تأمین نیازهای غذایی تبدیل کردهاست (اسمیت و دیلدی، 2002). برنج غذایی از دستهی کربوهیدراتهای پیچیده است که نسبت به غذاهای کربوهیدراتی ساده، حاوی ویتامینها، مواد معدنی و فیبر بیشتری میباشد. حداقل نیمی از کالری مصرفی، باید از کربوهیدراتهای پیچیده مانند برنج تأمین گردد. در واقع 90 درصد کالری برنج ناشی از کربوهیدرات آن است و در هرم غذایی جزء گروه “نان و غلات” محسوب می شود (یزدیصمدی، 1380).
به علت محدود بودن زمینهای قابل استفاده در زراعت برنج، تولید آن از طریق افزایش محصول در واحد سطح مد نظر قرار میگیرد. در ایران صرفنظر از اراضی مرغوب در جلگههای استان مازندران، گیلان و دشت خوزستان، برخی مناطق كم بازده ساحلی و بخشی از اراضی، متأثر از شوری املاح موجود در خاك میباشند. بنابراین زارعین برنجکار، به استفاده از اراضی کمبازده و از جمله زمینهای شور روی آوردهاند كه این امر برای ارقام غیرمتحمل به شوری مشكلاتی ایجاد میكند(کاووسی، 1380). زراعت گیاه برنج غالباً در شرایط غرقابی انجام میگیرد كه در برابر شوری و ph بالای خاك نیز حساس است (بابائیانجلودار، 1378). گزارش شدهاست كه برنج به شوری نسبتاً حساس میباشد و در مراحل مختلف رشد، تحمل متفاوتی به شوری نشان میدهد که بیشترین حساسیت آن در مراحل اولیه گیاهچهای (3-2 برگی) بوده است.علاوه بر آن در مرحله گردهافشانی و لقاح نیز به شوری حساس میباشد (فلاورز و یئو، 1988). اثرات شوری كه ناشی از تجمع یونهای منیزیم، كلسیم، كلر و سولفات است میتواند سبب تأخیر در جوانهزنی و رشد گیاهچه، تأخیر در گلدهی و افزایش خوشهچههای پوك میشود، كه تمامی موارد ذكر شده تحت تأثیر بر هم خوردن تعادل اسمزی، تجمع و سمیت یونی، كاهش فعالیتهای متابولیكی و تعدیل ظرفیت فتوسنتزی حاصل میگردد (فلاورز، 2004، لی و همکاران، 2003). تلاش برای كاهش شوری خاك با بهره گرفتن از روشهای مكانیكی و اصول بهزراعی مانند آبیاری، زهكشی و اصلاح خاك معمولاً كاربردی نبوده و از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نمیباشد و برای تداوم زراعت برنج در این نواحی به واریتههای متحمل با توانایی بیشتر در برابر تنش شوری نیاز میباشد (كاووسی، 1380). بنابر پیچیدگی صفت تحمل به شوری در گیاه، اصلاح این صفت با روشهای متداول اصلاح با مشکل مواجه بوده و موفقیتهای به دست آمده در گذشته به دلیل پیچیدگی کار برای اصلاح تحمل به شوری (شان و همکاران، 1994) و پیچیدگی آثار متقابل شوری با عوامل محیطی و فقدان روش گزینشی کارآمد، چندان قابل توجه نبوده است (گریگوریو، 1997).
بسیاری از محدودیتهای روشهای مختلف اصلاحنباتات ریشه در فقدان ابزارهای مناسب برای مطالعات ژنتیکی دارد. وجود ماهیت کمی صفات اقتصادی در محصولات کشاورزی موجب شد که محیط، بسیاری از برآوردهای ارزشهای اصلاحی را تحت تأثیر قراردهد، لذا استفاده از ابزارهایی که حداقل تأثیرپذیری را از محیط دارند گام مؤثری در افزایش پیشرفتهای ژنتیکی مورد استفاده می باشد. جستجوی نشانگرهای مولکولی مشکلات مربوط به مطالعه و نقشهیابی ژنوم در گیاهان عالی و در حقیقت مشکلات ژنتیک را حل کردهاست. در نقشهیابی ژنتیکی، محدودیت تعداد نشانگرهای مورفولوژیکی مورد استفاده در ژنتیک کلاسیک مشکلساز میباشد و نیز نشانگرهای مورفولوژیکی ژنها فقط قسمت کوچکی از ژنوم را پوشش میدهند، بنابراین بعضی از نواحی کروموزومی برای نقشهیابی خارج از دسترس قرار میگیرند. علاوه بر این، صفات مورفولوژیکی نوعی توارث پیچیده دارند که به شدت تحت تاثیر شرایط محیطی قرار میگیرند (کولینز و همکاران، 2004 و رافالسکی، 2002).
به دلیل پیچیدگیهای صفات کمی، ژنتیک دانان و به نژادگران گیاهی، اطلاعات اندكی از تعداد ژنها، جایگاه كروموزومی آنها و سهم نسبی شركت هر یک از ژنها در تظاهر و توزیع فنوتیپی یک صفت كمی دارند. نقشهیابی ژن های کمی می تواند این مدل پیچیده ژنتیكی را به اجزای ژنتیكی منفرد تجزیه نماید که در این صورت صفات كمی نیز با كارآیی صفات تك ژنی مطالعه خواهند شد (لندر و بوتستین، 1989 و پاترسون و همکاران، 1988). نشانگرهای DNA ابزار مناسبی هستند که بر اساس آن میتوان جایگاه ژنی وکروموزومی ژنهای تعیینکننده صفات مطلوب را شناسایی کرد. با در دست داشتن تعداد زیادتر نشانگر، نقشههای ژنتیکی کاملتری را میتوان تهیه نمود که پوشش کاملی را در تمام کروموزومهای گیاهان به وجود میآورد. استفاده از نشانگرها، موجب افزایش اطلاعات مفید و مناسب از جنبه های پایه وکاربردی اصلاحنباتات خواهدگردید (گویمرز و همکاران، 2007). اصول نشانمند کردن DNA بر مبنای آشکارسازی چند شکلیهای مستقیم در سطح ساختار اولیه مولکول DNA میباشد. حضور تعداد زیادی از نشانگرهای مولکولی توزیع شده در همه ژنوم محققان را قادر به ترسیم نقشه ژنهای دلخواه به طور مؤثر می کند. نشانگرهای مولکولی تجزیه ژنتیکی فنوتیپهای وابسته به اثرات متقابل مکانهای ژنی مختلف را تسهیل مینمایند. نقشه پیوستگی دقیق نشانگرهای مولکولی مربوط به هر ناحیه حامل ژن، برای کلون کردن یک ژن دلخواه و برای تشخیص وجود آن در جمعیت تحت انتخاب، ضروری است. یکی از کاربردهای مهم نشانگرهای مولکولی استفاده از آن برای مطالعه و تعیین محل استقرار مکانهای ژنی کنترل کننده صفات کمّی[1](QTL) میباشد، نظیر وزن دانه، اندازه دانه، محتویات پروتئین، زمان گلدهی، و مقاومت به تنشهای محیطی که صفاتی مهم برای انتخاب گیاهان زراعی جهت اصلاح میباشند. البته گاهی اوقات مشکلاتی برای دستورزی آنها در برنامه های انتخاب وجود دارد، زیرا اساس ژنتیکی آنها به خوبی مطالعه نشدهاست. انتخاب به کمک نشانگرهای مولکولی([2](MASنیز راهحلی است که دستآورد زیست شناسان مولکولی برای متخصصان اصلاح نباتات میباشد. در این روش ژن موردنظر، براساس پیوستگی آن با یک نشانگر ژنتیکی، تشخیص داده و انتخاب می شود. بنابراین به عنوان قدم اول در روش انتخاب به کمک نشانگر، باید نشانگرهای پیوسته با ژنهای مورد نظر شناسایی شود. یافتن نشانگرهایی که فاصله آنها از ژن مطلوب کمتر از cM 10 میباشد، به طور تجربی نشان داده شده که در این صورت دقت انتخاب 99/75 درصد خواهد بود. لذا داشتن نقشههای ژنتیک اشباع که به طور متوسط دارای حداقل یک نشانگر به ازای کمتر از cM 10 فاصله روی کروموزومها باشد از ضروریات امر میباشد. از پایه های اساسی اصلاح نباتات، دسترسی وآگاهی از میزان تنوع در مراحل مختلف پروژه های اصلاحی است. به همین دلیل نشانگرها برآورد مناسبی از فواصل ژنتیکی بین واریتههای مختلف را نشان می دهند (رافالسکی، 2002 و گویمرز و همکاران، 2007).
در حال حاضر با پیشرفتهایی که در ارزیابی ذخایر توارثی، روشهای ارزیابی، مطالعات ژنتیکی، فنآوری نشانگرهای مولکولی ومکان یابی و نیز از نظر نرمافزاری (اسلام، 2005 و نیوناس، 2004) حاصل شدهاست، پیشرفت اصلاح برای تحمل به شوری و سایر تنشهای غیرزیستی سادهتر وسریعتر شدهاست. برای صفت تحمل به شوری که دارای توارث پذیری و شدت تظاهر اندک است، گزینش با شناسایی نشانگرهای مولکولی پیوسته با ژنهای کنترل کننده تحمل به شوری تسهیل میگردد(گارسیا و همکاران، 1997).
در برنج با بهره گرفتن از روشهای مولکولی در کنار روشهای کلاسیک و بیومتریک متداول، گامهای مؤثری در جهت اصلاح و بهبود این صفت به دست آمده و در حال انجام است. همچنین مطالعات متعددی درمورد مکان یابی QTL انجام گرفتهاست. یک مکان کروموزوم بزرگاثر که در تنظیم جذب سدیم، جذب پتاسیم ونسبت سدیم به پتاسیم و تحمل به شوری در مرحله گیاهچه در برنج مؤثر است توسط گریگوریو در سال 1997 در نسل F8 حاصل از تلاقی Pokkali×IR29 با بهره گرفتن از نشانگر AFLP[3] بر روی کروموزوم شماره1 تحت عنوان Saltol شناسایی گردید (گریگوریو، 1997) که مقدار 5/64 درصد از تنوع فنوتیپی برای تحمل به شوری را با LOD [4]برابر با 5/14 توجیه می کند. متعاقب این گزارش مطالعات متعددی جهت ارزیابی دقیق آن با هدف شناسایی ژنهای موجود در این ناحیه صورت گرفتهاست. بونیلا (2002) با استفادهاز دو نشانگر [5]SSR و [6]SSLP مکان کروموزومی Saltol را بینRM14 و C1733 در فاصله 6/51 تا 9/65 سانتیمورگان از ابتدای کروموزوم شماره 1 تعیین محل نمود. نیوناس (2004) با بهره گرفتن از نشانگر ریزماهواره و [7]EST به اشباع این ناحیه پرداخت و طول 23/8 سانتیمورگان آن را (متوسط طول 2/1 سانتیمورگان بین نشانگرها) نقشهیابی کرد.
در تحقیقات گریگوریو(1997) یکی از لاینهای اینبرد نوترکیب حاصل از تلاقی Pokkali×IR29، متحملتر از Pokkali بود و امروزه به عنوان والد شاهد(متحمل) در مرحله گیاهچهای در آزمایشهای ارزیابی شوری در برنج مورد استفاده قرار میگیرد. ارزیابی فنوتیپی برای تحمل به شوری در مرحله گیاهچهای، نقشهیابی ژنوتیپی جوامع حاصل از این لاین (IR669463-3R178-1-1) که FL478 نامیده می شود صورتگرفت و علاوه بر ناحیه Saltol بر روی کروموزوم شماره 1، لوکوسهای بزرگ اثر دیگری برای تحمل به شوری در مرحله گیاهچه بر روی کروموزومهای شماره 6، 8 و10 یافت شد. همچنین کروموزومهای 3، 5، 7 و
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-10-19] [ 01:36:00 ب.ظ ]
|