گودرزوندو فرجادی نژادو فردوسی در پژوهشی تحت عنوان”رهبری تحول آفرین رویکردی نوین در سازمان های موفق(فرجادی نژادو فردوسی، ۱۳۸۸)” به‌این‌نتیجه‌رسیدند که مدیران برای موفقیت ‌و ایفای نقش مؤثر در سازمان علاوه بر دارا بودن نگرش‌اقتضایی نسبت‌به متغیرهای‌محیطی، باید سازمان و مدیریت را به عنو ان یک سیستم مدنظر قرار دهندوبااین نگرش به بررسی رفتار کارکنان بپردازند و شیوه وسبک رهبری خودرا ‌بر اساس واقعیت‌وشرایط،ماهیت‌کار و وظایف‌وخصوصیات‌کارکنان انتخاب‌کنند.‌بنابرین‏ سازمان‌های موفق به رهبرانی نیازمند هستند که با ژرف‌نگری، جهت مناسب و مسیر آینده سازمان را مشخص سازند، افراد را به آن مسیر هدایت کنند و انگیزه ایجاد تحول را در کارکنان به وجود آورند.رهبران تحول آفرین با خلق ایده ها چشم انداز های جدید مسیر تازه ای از رشد ‌و شکوفایی را فرا روی سازمان ها قرار می‌دهند ونوید بهبود عملکرد سازمان ها خواهند بود.

 

خسروی(۱۳۷۵)طی مطالعه‏ای اظهار می‏دارد که هر گونه تصمیم‏ گیری در اداره آموزش و پرورش باید با مشورت کارکنان آن اداره صورت گیرد.در خصوص تشویق و تنبیه علاوه بر رعایت قانون و مقررات، حرمت و شخصیت افراد در نظر گرفته شود.از مذاکرات شورای معلمان به عنوان منبعی برای پیشرفت و دستیابی به اهداف آموزش و پرورش استفاده شود و سرانجام هدف از ارزشیابی، تشخیص توانایی‌ها و ضعف‏ها و اقدام در جهت تقویت کارکنان باشد نه تنبیه آن ها.

 

علاقه‏بند(۱۳۶۷)، در پژوهشی دیگر درباره ویژگی‌های رفتاری مدیر اثربخش از دید معلمان و والدین دانش‏آموزان نشان می‏ دهد که مدیر اثربخش کسی است که معلمان را رهبری کند، به دانش‏آموزان یاری رساند، با اولیای دانش‏آموزان ارتباط مناسب داشته باشدوبه‌طور کلی با معلمان والدین به طور شایسته رفتار کند.

 

پویا(۱۳۷۴)طی پژوهشی نتیجه می‏ گیرد که مدیران موفق الگوی شخصیتی اجتماعی جست‏وجوگرانه و متهورانه‏ای دارند.

 

نتیجه مطالعه کافی احمدی(۱۳۷۶)نشان می‏ دهد که بین مردم‏آمیزی، هوش، دقت عمل، پشتکار، واقع‏بینی، آرام بودن، پختگی عاطفی مدیران و موفقیت شغلی آنان همبستگی معناداری وجود دارد.

 

در تحقیق طالع(۱۳۶۶)مدیران موفق دارای این ویژگی‌ها هستند: ۱-اهداف و برنامه ها را تعیین می‏ کنند، ۲-به نیازهای انسانی و سازمانی توجه دارند، ۳-به عدالت و انصاف رفتار می‏ کنند، ۴-در ایجاد روحیه گروهی تلاش می‏ کنند، ۵-حداقل، تحصیلات لیسانس دارند، ۶-با دبیران و اولیای دانش‏آموزان ارتباط مناسبی دارند، ۷-صبور و بردبارند(سرمدی، ۱۳۷۳)

 

پژوهش های انجام شده نوآوری

 

راجرز و همکارانش (۱۹۶۲)‌به این نتیجه رسیدند که مردم در بحث پذیرش نوآوری مانند هم رفتار نمی کنند و ادامه اجرای نوآوری را بر پایه دو شاخص یک اشاعه معمولی یعنی میانگین و انحراف معیار استاندارد، می‌دانستند.در این خصوص راجرز و همکارانش (۱۹۶۹) ‌در مورد پذیرش نوآوری های آموزشی تحقیقی در سطح مدارس متوسط تایلند انجام دادند که ۳۸ مدرسه به شکل تصادفی انتخاب شده‌و ۶۲۹ معلم،‌مدیر و ۶۶ مسئول آموزش استان،پرسشنامه های تحقیق را کامل کردند.تحلیل نتایج حاصله نشان داد که معلمان جوانتر، بیشتر تمایل داشتند تا از نوآوری های آموزشی مطلع شوند. معلمانی که توجه بیشتری به رسانه های جمعی داشتند، پذیرش سریع تری از خود نسبت به نوآوری های آموزشی نشان می‌دادند، مدیرانی که تجربه سفر خارجی داشتند معمولاً زودتر از دیگر همکارانشان از نوآوری های آموزشی مطلع می شدند و مدیران مرد مسنی که تجربه سفر خارجی داشتند، آمادگی پذیرش ابتکارهای آموزشی را در نظام آموزشی خود داشتند(به نقل از منطقی،۱۳۸۴).همچنین”راجرز و شومیکر (۱۹۷۱)” تحقیقاتی راجع به ویژگی‌های پذیرنده نوآوری برای تسهیل اشاعه نوآوری انجام داده‌اند.یافته های آن ها متغیرهای متفاوتی را برای اشاعه نوآوری مشخص کرد که به سه دسته وضعیت اجتماعی و اقتصادی،متغیرهای شخصیتی و رفتارهای ارتباطی تقسیم می شدند.

 

وکوت (۱۹۷۷) نیز در بررسی چگونگی تحقق نوآوری های آموزشی گزارش می‌دهد که بسیاری از محققان آموزشی نسبت ‌به این که معلمان، که مصرف کنندگان واقعی ابتکار هستند با نوآوری و ابتکار چگونه برخورد می‌کنند، توجهی ندارند. لذا علاوه بر مسایل فنی، باید به مسایل انسانی و زمینه سازی های فرهنگی و تحقق نوآوری های آموزشی توجه لازم را معطوف داشت (همان منبع) همچنین ردی (۱۹۸۷)عوامل شخصی مثل سن و تحصیلات را در پذیرش نوآوری (فن آوری)دخیل فرض ‌کرده‌است.

 

منطقی (۱۳۸۴) به نقل از نتایج تحقیقات دی آرمن می‌گوید در بررسی انجام شده در زمینه نوآوری های آموزشی که بیشتر مورد توجه قرار گرفته یا بیشتر رها شده اند،این نتیجه حاصل شد که ابتکارهای پیچیده و گران که اجرای آن ها به سختی انجام می پذیرد، بیشتر رها شده و نوآوری های ساده تر و ارزانتر که اجرایشان با سهولت همراه بود مانند شبیه سازی و بازی کردن، مورد استقبال قرار گرفته اند.منطقی(۱۳۸۵) به نقل از «لوبینسکی (۲۰۰۱) می‌گوید، در بررسی مقایسه ای بین انتخاب نوآوری های آموزشی در نظام آموزشی و انتخاب نوآوری در جریان سازوکارهای رقابتی موجود در بازارهای اقتصادی، نتیجه گرفته می شود که سازوکار انتخاب نوآوری های آموزشی با بازار یکسان نیست. به همین خاطر ضرورت حمایت دولت از طرح های ابتکاری آموزشی احساس می شود. وی همچنین به نقل از روسل و همکارانش (۱۹۷۳) در بررسی نوآوری ها و تحولات آموزشی آورده است که راهبردهای خطی توسعه آموزشی و به کارگیری نوآوری های آموزشی،باهم تناسبی ندارند.‌بنابرین‏ بهترین الگو برای موفقیت نوآوری درسطح مدرسه عبارت است از استقلال مدرسه برای تصمیم گیری درباره مواد آموزشی‌وپذیرش‌مسئولیت‌توسط‌معلم جهت پیشبرد اهداف مورد نظرش.

 

در زمینه اشاعه نوآوری در نظام آموزشی ایران، هاشمی تحقیقی با عنوان «نقش ارتباط فردی و جمعی در اشاعه نوآوری ها در آموزش و پرورش» انجام داده است. نتایج این تحقیق نشان داد که: بین میزان بهره مندی دبیران از مجاری ارتباط فردی و دانش نوآوری آنان رابطه مستقیم وجود دارد. بین میزان بهره مندی دبیران از مجاری ارتباط جمعی و همنوایی آنان با نوآوری رابطه معکوس وجود دارد. یعنی رسانه ها نمی توانند برای دبیران تأیید تصمیم درباره‌نوآوری‌راحاصل کنند.بین‌میزان بهره مندی دبیران از مجاری ارتباط فردی‌و‌همنوایی‌آنان با نوآوری رابطه مستقیم وجود دارد و بین میزان بهره مندی دبیران از مجاری ارتباط جمعی و مشارکت آنان در اجرای ایده جدید رابطه معناداری وجود ندارد.وی در پیشنهادات خود به نکات زیر اشاره می‌کند:

 

۱٫ با توجه به بسط و نفوذ و تاثیر وسایل جمعی، باید جریان ارتباط بین بخش سنتی معلمان و دبیران و بخش نوین (پژوهشگران و نوآوران) نظام آموزش، بهبود یابد و شکاف فاصله موجود بین آن ها کم شود.

 

۲٫ وسایل ارتباط جمعی می‌توانند ابزار مهمی برای حرکت نظام آموزشی به سوی نوگرایی باشند. اما با توجه به نتایج تحقیق نتوانسته اند با ایجاد رغبت و جلب مشارکت آنان، همگرایی مطلوبی را بین آنان ایجاد کنند.

 

۳٫ رسانه های جمعی می‌توانند با ایجاد بستر مناسب فرهنگی و اشاعه آگاهی های علمی، زمینه اجرای سریع تر و بهتر طرح های نوین را فراهم کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...