بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و حکمروایی شایسته در مدیریت روستایی در شهرستان جویبار |
توافق جمعی بین المللی رو به رشدی وجود دارد که حکمروایی شایسته برای دستیابی به توسعه پایدار در قلمرو هر سرزمین جزو ضروریات است. در این میان، سازمانهای بین المللی در صف مقدم این باور قرار دارند و تأکیدی جدی دارند که برای مدیریت درست و مطلوب، باید ابزار اولیه ریشهکن کردن فقر و بهرهمند شدن عادلانه و برابر همه اقشار مردم از مواهب زندگی و مشارکت آنان در تمام امور تصمیم گیری و اجرا، را در اختیار داشت. در چنین برداشتی حکمروایی شایسته، فرایند رابطه صحیح و منطقی بین حکومتکنندگان و شهروندان با هدف به حداکثر رساندن بهزیستی عمومی و توجه به بهرهمندی مادی و معنوی انسانها و رفع نیازهای آنان و حمایت از حقوق اساسی و آزادی شهروندان در همه مکانها و زمانها تلقی میشود. علاوه بر آن حکمروایی شایسته بر چگونگی دست یافتن به حکومتی که بتواند زمینه ساز توسعهای مردمسالار و برابری خواهانه باشد، تأکید دارد (افتخاری و همکاران، 1390). با توجه به این برداشت، حکمروایی روستایی عبارت است از فرایند تأثیرگذاری همه مردم روستایی در مدیریت روستایی، با تمام سازوکارهایی که با آنها بتوان به سوی تعالی و پیشرفت روستا و مردم روستایی حرکت کرد. به عبارت دیگر، حکمروایی روستایی همانا به اجرا در آوردن تصمیمات و سیاستهای توسعه روستایی، هم سو با منافع مردم روستایی است که در عین حال با منافع ملی، منطقهای و محلی نیز سازگار است. در این میان نقش دولتها بیشتر در چارچوب فراهمکننده بسترهای سختافزاری و نرمافزاری، از جمله هماهنگسازی و پاسداری از قوانین و میثاقهای ملی محدود می شود و از دخالت مستقیم آنها در تصمیم گیری و همچنین اداره و اجرای امور مربوط به زندگی مردم کاسته می شود. در حکمروایی شایسته روستایی، تأکید عمده بر این است که مسیر عمومی اندیشه و مدیریت توسعهای تقویت گردد و مردم روستایی، خود برای سرنوشتشان تصمیم گیری کنند. همچنین فرایند حکمروایی خوب روستایی این تضمین را میدهد که اولویتهای توسعه پایدار سرزمین، مبتنی بر اجماع و اتفاقنظر جامعه محلی باشد و صدای فقیرترین و آسیبپذیرترین اقشار نیز در فرایند تصمیمگیری درباره تخصیص منابع توسعه شنیده شود (UNDP, 2002).
به همین دلیل، امروزه گسترش رهیافت حکمروایی شایسته روستایی مستلزم آن است که مردم و جوامع روستایی در تشکلهای مدنی به صورت شبکه های کوچک اجتماعی سازماندهی شوند تا از تواناییها و استعدادها و خلاقیتهایشان به گونه ای مناسب استفاده کنند و به مدیریت آنها بپردازند. چنین نگرشهایی از ضروریات فرایند توسعه پایدار روستایی قلمداد می شود که از طریق سازوکارهای ظرفیتسازی، توانمندسازی و شبکهسازی بسان سرمایه نهادی محقق میشود (افتخاری و همکاران، 1388).
در ابتدای این فصل، که با هدف طرح کلیات تحقیق تدوین شده، مسئله تحقیق بیان میشود. سپس اهداف تحقیق، شامل هدف کلی و اهداف ویژه مطرح و در ادامه، ضرورت و اهمیت تحقیق مطرح میشود. محدودههای زمانی، مکانی و موضوعی، محدودیتهای تحقیق، تعریف مفهومی واژگان کلیدی تحقیق و سرانجام، روند اجرایی تحقیق مطالبی هستند که به ترتیب در این فصل بیان شدهاند.
1-2- بیان مسئله
توسعه روستایی به معنای فرایند توسعه دادن و مورد استفاده قرار دادن منابع طبیعی و انسانی، فناوری، تسهیلات زیربنایی، نهادها و سازمانها، سیاستهای دولت و برنامهها به منظور تشویق و تسریع رشد اقتصادی در مناطق روستایی جهت ایجاد اشتغال و بهبود کیفیت زندگی روستایی به شیوهای پایدار است (صیدالی و همکاران، 1390). این تعریف نشان میدهد که جهت دستیابی به توسعه روستایی نیاز به اجرای فعالیتهایی منظم و سیستمیک است. به همین منظور باید یک نظام مدیریتی شود و از آنجایی که روستا یک نظام با شرایط خاص خود است، به نهادها، قوانین و مقررات و ساختار مدیریتی خاصی نیاز است. مدیریت روستایی از دیرباز در روستاهای ایران وجود داشته است. در روزگار قدیم، مدیریت روستایی به شکلهای سنتی با محوریت کدخدا، امور عمومی ده را اداره میکرد؛ اما با گذشت زمان و استقرار دولت و گسترش مداخله آن به روستاها، و با تصویب قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و… (موسوم به قانون شوراها) و تأسیس دهیاریهای خودکفا، دهیاری در نوک پیکان مدیریت روستایی قرار گرفت و عملاٌ یکی از اجزای مهم مدیریت روستایی و حکومت محلی در سطح نواحی روستایی شکل گرفت (دربان آستانه و همکاران، 1389).
مدیریت اثربخش روستایی نیازمند بهرهگیری از الگوها و رویکردهای مدیریتی و نهادی نوین است. یکی از این الگوها، حکمروایی شایسته است که نشاندهنده عملکرد خوب، شفافیت، مشارکت، مسئولیتپذیری، پاسخگویی، قانونمندی، توافق جمعی، کارآیی، اثربخشی و عدالت محوری است. پیادهسازی این الگو نیازمند بهرهگیری مقتضی از سرمایههای محلی، بویژه سرمایه اجتماعی است. سرمایه اجتماعی شبکه ای از روابط و پیوندهای مبتنی بر اعتماد اجتماعی بین فردی و بین گروهی و تعاملات افراد با گروهها، سازمانها و نهادهای اجتماعی است که قرین همبستگی و انسجام اجتماعی و برخورداری افراد و گروهها از حمایت اجتماعی و انرژی لازم برای تسهیل کنشها در جهت تحقق اهداف فردی و جمعی میباشد (بزی و همکاران، 1390).
سرمایه اجتماعی شامل مولفههایی از جمله مشارکت مدنی و همیاری، اعتماد و قابلیت اعتماد و … میباشد. امروزه به دلیل عملکرد ضعیف دهیاریها و عدم توانایی آنها در جلب مشارکت مردمی و جامعه روستایی در مدیریت روستایی (دهیاری و شورای اسلامی روستا) الگوی مدیریتی از حالت دیوانسالار به حکمروایی شایسته میل کرده است. با وجود همگرایی مدیریت روستایی مبتنی بر حکمروایی شایسته با سرمایه اجتماعی، تاکنون مطالعه چندانی در این زمینه انجام نشده است و از اینرو، ملزومات بهرهگیری از سرمایه اجتماعی در تحقق حکمروایی شایسته در مدیریت روستایی برای دستاندرکاران امر به خوبی شناخته نشده است. بنابراین، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که چه ارتباطی بین مولفههای حکمروایی شایسته در مدیریت روستایی و سرمایه اجتماعی در سطح روستاها وجود دارد؟ و چگونه میتوان از سرمایه اجتماعی به منظور تحقق حکمروایی شایسته در مدیریت روستاهای مورد مطالعه در شهرستان جویبار به عنوان یک مطالعه موردی بهره گرفت؟
1-3- اهداف تحقیق
1-3-1
- Good Governance
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-10-19] [ 01:02:00 ب.ظ ]
|