پژوهش پیش رو با هدف بررسی میزان تناسب محتوای کتاب دین و زندگی (1) با نیاز دانش آموزان شهر کرمانشاه انجام شده است. در این پژوهش ضمن تعریف لغوی و اصطلاحی تربیت، دین، تربیت دینی و ذکر عوامل مؤثر بر تربیت دینی، نقش ایمان در تربیت دینی، نقش تربیت دینی بر آرامش روانی، اصول و مبانی تربیت دینی و همچنین توجه به اهداف، روش­ها، مراحل تربیت دینی و اصول حاکم بر برنامه ­های دینی و قرآن دوره­ متوسطه، به معرفی کتاب دین وزندگی (1) و نقد و بررسی آن پرداخته شده است.

نمونه­ مورد نظر در این پژوهش شامل 472 نفر دانش آموز دختر و پسر مناطق سه­گانه دبیرستان­های شهر کرمانشاه است که با روش نمونه گیری تصادفی ساده، از میان تمام دبیرستان­های شهر کرمانشاه انتخاب گردیده است.

با توجه به داده ­ها و تحلیل آن­ها نتایج زیر به دست آمد:

میان محتوای کتاب دین و زندگی سال اول دبیرستان و نیاز های دانش آموزان رابطه مستقیم و بیشتر تناسب وجود دارد.

مطالب مطرح شده در کتاب دین و زندگی تا اندازه زیادی در پاسخ گویی نیازهای اساسی دانش آموزان موفق بوده است.

طرح مطالب دین وزندگی تا اندازه زیادی بر ا­ندیشه ، اخلاق و اعمال دانش آموزان مؤثر بوده است.

مقدّمه
بشر در عصر حاضر در چالش با بزرگترین بحران­ها می­باشد. و همواره از بحر­انی به بحران دیگر نقل مکان می­ کند. و بساری از جوامع نیز بحران­های خود را به جوامع دیگر صادر می­ کنند که بعضی از این بحران­ها در جهان بیرونی و واقعی است و بعضی دیگر بحران­های درونی است که به مراتب شدیدتر، پیچیده­تر و فاجعه آمیز­تر است؛ مانند بحران هویتی، بحران معنویت، بحران ارزش­ها، بحران در انتخاب هدف، بحران در کلّیّت خویش، بحران در معرفت دینی، بحران در آیین اخلاق و آداب اسلامی و…

از همه­ی این بحران­ها مصیبت­ بارتر که بنیان درون و بیرون آدمی را از هم گسسته و او را به تباهی کشانیده، همان بحران در “تربیت دینی” در قالب حس مذهبی و نیاز خداجویی اوست. بحرانی که وحدت درونی او را به تفرقه و تشتّت کشانده و دل او را به اضطراب دائمی مبتلا ساخته و باعث گم گشتگی انسان از آیین حنیف و فطرت الهی شده است.

تنها راه فرار از این بحران­ها و بن بست­ها روی آوردن عمیق و عاشقانه به خویشتن خویش و فطرت اصلی و ازلی است. یعنی روی آوردن به همان کلّیّت و وحدتی که آدمی در آن شکل گرفته است. در حالی که شرایط کنونی از انسان فقط قطعاتی از پاره­های انسانی به جای مانده است؛ انسانی که از جامعیّت، سیّال بودن و کلّیّت خویش خارج گشته است.

در حال حاضر انسان “دین” را که وحدت بخش ابعاد پراکنده و متفرق زندگی بشر می­باشد، از دست داده است و بینش الهی را که افق حیات را از ازل تا ا­بد در برابر او می­گشاید، رها ساخته و به بینش تنگ نظرانه­ی علم جزم اندیش بسنده کرده و تراکم اطلاعات بیرونی را جایگزین تحول معرفت بیرونی نموده است.

پایان نامه

امروزه فرهنگ بشریت سطحی و دانش او خطرناک شده است؛ زیرا از لحاظ تکنیک و صنعت پیشرفت نموده و از نظر معنا و هدف به غایت فقیر و ضعیف گشته است و هم­چنین یکپارچگی، وحدت و تعادل روانی انسان که از ایمان الهی، شوق دینی و احساس عرفانی بر­می­خاست، از میان رفته است.

تفاوت عظیمی است میان انسانی که دین ندارد و انسانی که دین خود را گم کرده یا آن را درک نکرده است. اقوام فراوانی هستند که دین دارند اما آن را گم کرده و از آن غافل مانده­اند، انسان دین گم کرده یا غافل شده­ی از آن در واقع هویت بشری و الهی خویش را گم کرده است؛ به همین د­لیل نه تنها از طبیعت و از خدا گسسته، بلکه از خود نیز گسسته است. زیرا وقتی کسی خدا را نمی­شناسد، چگونه می ­تواند خود را بشناسد؟ و چون خود را نمی­شناسد، چگونه می ­تواند دیگران را بشناسد؟ و بر همین اساس است که امام علی (ع) می­فرمایند: “مَعرِفَهُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ”[1] “شناخت خود، سودمندترین شناخت­هاست”. و یا در جای دیگر امام باقر (ع) می­فرمایند: “و لا مَعرِفَهَ کَمَعرِفَتِکَ بِنَفسِکَ”[2] “هیچ شناختی همچون شناخت وجود خود نیست”.

بنابراین وضعیت تعلیم و تربیت در جا­معه­ی معاصر نیز به این گرفتاری بیشتر دامن زده است و تنها تکیه­گاهی که ممکن است این وضع را تعدیل بخشد و امیدی تازه در روح نسل آینده بدمد، روی آوردن مجدد بشریت به مسائل اخلاقی، ارزشی، معنوی، دینی و بازگشت به جایگاه خلیفه اللهی انسان در کره زمین است.

یکی از چیزهایی که انسان آن را گم کرده یا ازآن غافل شده این است که بازسازی کرامت  مقام الهی او و شرافت وجدانش مستلزم بازگشت به اخلاقیات و ارزش­های الهی است. زیرا با نگاهی به تاریخ گذشته و تاریخ تکامل بشریت مشخص می­ شود که بزرگان، اندیشمندان و برجستگان تاریخ که واجد جاودانگی در اثر گذاری­های تربیتی خود بر نسل­های بعدی شده ­اند، کسانی بوده ­اند که به این ارزش­ها تأسّی جسته و همه­ی این بزرگی­ها مرهون تربیت دینی آنان بوده است.

امّا در جامعه­ای که ما در آن زندگی می­کنیم در فضایی از ارزش­های دینی و شعائر مذهبی قرار گرفته و تمام تلاش و کوشش دستگاه تعلیم و تربیت کشور نیز معطوف به تقدّم پرورش دینی بر دیگر امور است و قرار بر این است که این فرهنگ و معارف دینی از این وادی به سراسرِ جهان عرضه شود و این جامعه، الگو و اسوه­ای حسنه برای دیگر جوامع باشد. علی رغم همه­ی تلاش­ های اندیشمندان تعلیم و تربیت بعد از انقلاب اسلامی مسأله اساسی این­جاست که آیا گرایش­های دینی و باورهای درونی افراد نسبت به دین، آن گونه که اهداف مقدس مسئولان ایجاب می­ کند رو به افزایش است یا بر عکس ممکن است روندی خلاف انتظار داشته باشد؟

مثلاً در بخش تعلیم و تربیت دانش آموزان با همه­ی تغییرات محتوایی در کتاب­های درسی و پررنگ نمودن شعائر مذهبی در مدارس و تقویت آموزش­های دینی و قرآنی و ترویج  همه جانبه­ی آن در فضای درون و برون مدرسه، آیا گرایش­های دینی دانش ­آموزان افزایش یافته است؟ آیا دینی کردن دانش آموزان به دینی شدن آن­ها منجر شده است؟

روش­هایی که برای تربیت دینی دانش آموزان به کار گرفته شده تا چه اندازه مورد پژوهش قرار گرفته است؟ آیا این روش­ها باعث رغبت دانش آموزان به ارزش­های دینی می­ شود یا نتیجه­ عکس را به دنبال دارد؟

این سؤالات و صدها سؤال دیگر، دل مشغولی همه­ی دردمندان دین­داری است که خواهان حاکمیت قلبی و درونی و باطنی ارزش­های دینی در عمق وجود افراد جامعه مخصوصاً نسل آینده، همان دانش آموزان عزیز امروز می­باشد.

پاسخ پژوهشی به این سؤالات روشن کننده­ افق آینده­ی نظام تعلیم و تربیت کشور جهت رسیدن  به روش­های بنیادین و کار آمد تربیت دینی می­باشد که در این تحقیق سعی شده است براساس فرضیاتی در قالب آیات شریفه­ی قرآن و احادیث و روایات معصومین (ع)، به میزان دستیا­بی به سؤالات فوق در جهت رسیدن به هدف والای تربیت دینی پرداخته شود و میزان تأثیر­پذیری دانش آموزان از کتاب­های دین و زندگی مطالعه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...