به آغازگر و مبتكر فرایند یادگیری نیستند و روشهای سنتی به گونه ای آنها پرورش داده است كه فاقد این توانایی هستند كه در فرآیند یادگیری قسمت اعظم مسئولیت یادگیری را برای دستاوردهایشان به عهده بگیرند .

در بین روشهای مختلف آموزش و یادگیری كه توسط متخصصین پیشنهاد گردیده روش یادگیری مشاركتی كه در نیم قرن اخیر مطرح شده موثر تر از سایر روشها به نظر می رسد و از حمایت تحقیقاتی بالایی برخوردار است . ( اسلاوین ) ، یادگیری مشاركتی را به عنوان وسیله ای برای تقویت مهارتهای فكری و ارتقاء سطح یادگیری ، وسیله ای برای بهبود روابط دانش آموزان نژادهای مختلف و آماده كردن آنها برای ایفای نقش در فعالیت های گروهی یاد می كند .

در روش یادگیری مشاركتی ، وابستگی بین فردی ، تعامل چهره به چهره دانش آموزان و مسئولیت انفرادی وجود دارد و این تكلیف را به عهده ی تمامی اعضاء می گذارد كه مراقب یادگیری یكدیگر باشند تا گروه موفق شود ( تجربه كار ، 1380)

جانسون و جانسون ( 1981) و اسلاوین ( 1990) به نقل از سیف ( 1370) می گویند وقتی كه موفقیت دانش آموزان به كمك و مشاركت سایر اعضای گروه وابسته است بیشتر به صورت مشاركتی فعالیت می كنند . برای این منظور می توان مواد آموزشی را میان اعضای گروه تقسیم كرد و از هر یك از آنان خواست تا مطالب مهم خود را بیاموزد و آن را به دیگران آموزش دهد . همكاری در گروه ، دانش آموزان را تشویق می كند كه به نظریات افراد دیگر گوش فرا دهند . در مورد مسائل و موضوعات گوناگون با یكدیگر بحث كنند .

یاد بگیرند كه درباره پدیده های اطراف خود قضاوت كنند و سرانجام مسئولیتی را به عهده بگیرند .

غالباً در تمامی مدارس كشور هنوز آموزش به شكل سنتی است ، یعنی به جای دانش آموز محوری ، معلم محوری است و این معلم است كه باید تمامی اطلاعات را به دانش آموزان ارائه دهد در این روش دانش آموزان به صورت منفعلانه عمل می كنند .

این رویكرد درست مخالف روش یادگیری مشاركتی است و یادگیری مشاركتی یكی از الگوهای نوین یادگیری و یاددهی است كه می تواند محیط آموزشی را به گونه ای سازمان دهد كه هم بر توانش شناختی و هم بر ویژگیهای عاطفی فراگیران تاثیرات مثبت و سازنده ای بر جای بگذارد .

اسلاوین ( 1991) به شواهدی اشاره كرده است كه نشان می دهد روش یادگیری مشاركتی روابط بین دانش آموزان نژادهای مختلف را در كلاسهای مختلف بهبود می بخشد . همچنین این روش موجب بالا رفتن سطح عزت نفس و سایر ویژگی های عاطفی مثبت در دانش آموزان می شود .( سیف ، 1380)

حال با توجه به نقش موثر یادگیری مشاركتی در فرایند یاددهی – یادگیری و همچنین درس علوم ، در اینكه چه روشی باعث یادگیری بهتر دانش آموزان می شود و آنها را وادار به فكر كردن می كند ، این مساله برای ما مطرح می شودكه به بررسی و مقایسه دو الگوی تدریس مشاركتی و انفرادی به منظور استفاده از راهكارهای مناسب در جهت بهبود فرایند یاددهی و یادگیری و افزایش مشاركت در بین دانش آموزان بپردازیم .

مقالات و پایان نامه ارشد

اهمیت و ضرورت تحقیق

با توجه به اینكه هر ساله وقت و هزینه های زیادی توسط وزارت آموزش و پرورش وخانواده ها در جهت یادگیری دانش آموزان صرف می شود ولی مشاهده شده كه یادگیری ضعیف در نتیجه افت تحصیلی در دروس متفاوت و مقاطع مختلف وجود دارد .

این موضوع به عنوان یك مشكل توجه متخصصین تعلیم و تربیت و والدین و برنامه ریزان آموزشی جامعه را به خود معطوف داشته و نظرات گوناگونی در رابطه با علل آن وجود دارد .

بعضی ها فقدان انگیزه ، بعضی دیگر روشهای تدریس ، سهل انگاری خانواده ها و .. را از علل اصلی این مشكل می دانند و كمتر به روش یادگیری دانش آموزان توجه می شود و تقریباً در بیشتر مدارس روش یادگیری انفرادی در تمام دروس و مقاطع تحصیلی مورد استفاده قرار می گیرد .( هر چند كه به ظاهر ارزشهای گروهی استفاده می شود ) و كمتر به روشهای یادگیری گروهی از جمله روش یادگیری مشاركتی توجه می شود .

ركود و انفعالی كه برمحیط های آموزشی و مدارس كشور ما حكمفرماست نیاز به تجدید نظر در روش ها و رویكردهای اداره كلاس را مطرح می كند . مشاركت با فراهم كردن تنوعی كه نیاز هر موقعیت آموزشی است . قابلیت آن را دارد كه مشكل موجود را حل كند .

یكی از ضروری ترین تحولات در نظامهای آموزشی ، تحول در نگرش و تدریس معلمان ومدیران اجرایی نظام آموزشی است . برای دست یابی به چنین تحولی معلمان باید دانش و بینشی صحیح از نظریه ها وراهبردهای مختلف آموزشی داشته باشند زیرا نظریه ها و ریكردهای تحول آفرین در فرایند اجرا ، با استفاده درست از راهبردهای یاددهی – یادگیری هویت می یابند و كارایی و مفید بودنشان مشخص می شود . مسئولان و مجریان نظامهای آموزشی باید باور كنند كه نظریه ها و اجرای برنامه های درسی عناصری انفكاك ناپذیر هستند و تاثیر متقابل بریكدیگر دارند ، نظریه ها عمل را هدایت می كنند و بالعكس داده های حاصل از عمل موجب اصلاح ، رشد و تكامل نظریه ها می شوند . نظریه های تدریس و یادگیری جهت دهنده فكر ونگرش معلمانهستند و چهارچوب عملی آنان را در فرآیند اجرا شكل می دهند . نظریه ها بدون عمل تفكری است ایستا ، و عمل بدون مبانی نظری ، حركتی كوركورانه است .( شعبانی ، 1382، ص1) .

امروزه نقش تعلیم و تربیت نسبت به گذشته دگرگون شده است . دیگر برخلاف گذشته نقش آموزش و پرورش فقط تعلیم صرف نیست بلكه به همان نسبت كه بودجه های كلان به آموزش و پرورش اختصاص داده می شود انتظارات و توقعات از این نهاد نیز افزایش یافته است . مدرسه علاوه بر فراهم آوردن فرصتهای یادگیری باید به فكر رشد همه جانبه دانش آموزان باشد رشد ذهنی ، رشد جسمی ، رشد اجتماعی ، رشد عاطفی و … همه باید مدنظر قرار بگیرند . باید به نقش یادگیری در دانش آموزان بیشتر توجه شود .

چون وظیفه اصلی و اساسی معلم در تدریس راهنمایی دانش آموزان برای یادگیری است . لذا او باید با استفاده از شیوه های گوناگون در موقعیت های مختلف ، دانش آموزان را فعالانه با مطالب مورد مطالعه و موقعیت های یادگیری درگیر نماید . مشاركت دانش آموزان در فرایند یادگیری آنقدر مهم است كه بعضی از متخصصین تعلیم و تربیت میزان مشاركت دانش آموزان در فعالیتهای یادگیری را به عنوان ملاكی برای ارزیابی معلمین مطرح نموده اند .

در تدریس ، معلم با نقش راهنمائی كه دارد فراگیران را به سوی برنامه های درسی فرا می خواند و بین فراگیران و محتوای برنامه های درسی تعامل به وجود می آید ، از نگاه دیگری كه به امر تدریس می كنیم بعد دیگر فعالیتهای متقابل معلم و فراگیر هستند كه معلم نقش برانگیزاننده فراگیر به سوی تجربه و عمل و یا تفكر برای درك مطالب درسی را به عهده دارد .( ادیب نیا ، 1385)

در كشور ما در دهه ی اخیر نقاط ضعف آموزش سنتی بیش از پیش نمایان شده و این امر باعث شده كه متخصصین تعلیم و تربیت روش آموزش گروهی ومشاركتی را پیشنهاد دهند . از جمله علی شریعتمداری ( 1375) با انتقاد از نحوه ی تالیف كتب درسی ، به دلیل عدم ایجاد سوالات اساسی در ذهن دانش آموزان برای رسیدن به نوآوری علمی ، عنوان داشت : دگرگونی شیوه آموزشی در مدارس كشور برای بالا بردن سطح علمی جامعه ضروری است . ایشان عنوان می دارند : شیوه آموزش باید به گونه ای باشد كه دانش آموزان پس ا ز طی دوره آموزشی در مدارس كشور برای دادن طرح و ایده های نوین علمی آماده باشد . معلمان امروز باید نگرشی باز داشته باشند .

یعنی آماده باشند تا رویكردهای مختلف را بیازمایند و پذیرای اطلاعات تازه درباره یادگیری و یادگیرندگان باشند آنها همچنین باید روشهای مختلف را بكار گیرند تا اینكه كشف كنند كدامیك به نحو بهینه منجر به یادگیری دانش آموزان می شود ، معلمان آینده باید از حالت سنتی تغییر یافته به چیزی بدل شوند كه كارل راجرز[5]« تسهیل كننده یادگیری » وكلر[6]« مهندس آموزشی[7] » یا « مدیر اقتضایی [8]» می نامند ش( سیف ، 1380)

روشهای مختلفی برای تدریس وجود دارد یكی از الگوهای تدریس كه در سالهای اخیر مطرح شده الگوی مبتنی بر روش همیاری است . به نظر آلسون كنگ( آقا زاده 1383، ص 93 – 91) در یادگیری از طریق همیاری نقش معلم از « دانای صحنه كلاس به راهنمای عمل » تغییر می یابد . دانش آموزان بصورت گروهی به یادگیری اقدام می كنند .

ولی پیشرفت آنان در یادگیری بصورت انفرادی سنجیده می شود یادگیری از طریق همیاری دارای نظم و ساختار است و تمركز اساسی اش بر اطمینان یافتن از رخ دادن یادگیری است .

یادگیری از طریق همیاری ، مهارتهای برقراری ارتباط دانش آموزان را می طلبد و آنها را ارتقاء می دهد موفقیت گروه به میزان اثر گذاری تعاملات میان اعضاء گروه بستگی دارد . پیش از آنكه یادگیری از طریق همیاری آغاز شود . دانش آموزان باید برخی مهارتهای مورد نیاز برای تعامل موفق گروهی را بیاموزند ، مهارتهایی نظیر : تعبیر و تفسیر واژگان و جملات برای درك و فهم بهتر و ارائه و دریافت بازخورد – خودداری از مجبور كردن گروه به پذیرش نظرات – ایجاد فرصت برای بیان ایده ها ( آقا زاده ، 1383 ، ص 92)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...