آرجریس

از منظر آرجریس تعهد سازمانی یک مفهوم روابط انسانی به حساب می­آید. به اعتقاد وی بدون تعهد، اجرای هر برنامه یا ایده جدید به سختی انجام می­پذیرد. نیروی انسانی در سازمان می­توانند دو نوع از تعهد سازمانی (تعهد بیرونی، تعهد درونی) را دارا باشند (.(Argiris,1998, p.17

  • تعهد بیرونی. در واقع یک توافق قراردادی است که تمامی شرایط کار، اهداف و رفتارهای آن از سوی دیگران مشخص می­ شود و از کارکنان انتظار می­رود که فعالیت­های سازمانی را به نحو احسن انجام دهند و در واقع، بدین خاطر تعهد بیرونی گفته می­ شود که کارکنان اختیاری در تعیین تکلیف خود در سازمان ندارند و امورات سازمانی آن­ها از قبل تعیین شده است.
  • تعهد درونی. همان­گونه که از عنوان برمی­آید تعهد از درون نشأت می­یابد. افراد بنا به انگیزه­های درونی خودشان به سازمان متعهد می­شوند، و در تعیین فعالیت­ها و اهداف سازمانی خودشان نقش زیادی دارند. چون آن­ها شخصاً در تعیین فعالیت­های سازمانی دخالت دارند، در درون متعهد می­شوند که فعالیت­های سازمانی را به نحو مطلوب به انجام برسانند.

 

 

جدول2-1: میزان اختلاف ابعاد تعهد(.(Argiris,1998, p.18

تعهد درونی تعهد بیرونی
کارکنان وظایفشان را خود مشخص می­کنند. وظایف کارکنان توسط دیگران تعریف و مشخص می­شود.
کارکنان با اعضای سازمان شخصاً رفتار مناسب برای انجام کارهایشان را تعیین می­کنند. رفتار مناسب برای انجام کارها توسط دیگران تعیین می­شود.
مدیریت وکارکنان به اتفاق هم اهداف چالشی عملکرد را برای کارکنان تعیین می­کنند. اهداف عملکرد کاری از سوی مدیریت تعیین می­شود.
اهمیت هدف توسط خود کارکنان مشخص می­شود. دیگران اهمیت هدف را برای کارکنان مشخص می­­کنند.

 

ح) پورتر

پورتر تعهد را براساس نیروی کلی همانندسازی (تعیین هویت) و مشارکت یک فرد در سازمان تعریف می­ کند. در این دیدگاه تعهد ناشی از سه عامل می­ شود: ۱- قبول اهداف و ارزش­های سازمان ۲- تمایل به همکاری  با سازمان برای کسب اهدافش 3- میل به باقی ماندن در سازمان (Steers, 2013, p.45). در این دیدگاه، تعهد به عنوان یک مفهوم تک بعدی نگریسته شده است، که تنها متمرکز بر تعهد عاطفی است. سال­ها، اندیشمندان درک ما را از تعهد سازمانی با نگریستن به آن به شکل چندبعدی تغییر داده­اند. این محققان علاقه­مند به یک مجموعه وسیع­تر از پیوندها بین کارکنان و سازمان­ها نسبت به آن­چه که پورتر مطرح کرد، بوده ­اند. درحالی که پورتر متمرکز بر یک پیوند توصیف شده با قبول اهداف سازمان بوده است، تحقیقات محققان بعدی بر انواع تعهد متمرکز شده است که می ­تواند برای توجیه رفتار فرد و استمرار آن در محیط کار درنظر گرفته شود (Mowday,1998, p.66).

 

خ) اریلی و چتمن

اریلی و چتمن الگوی چندبعدی خود را مبتنی بر این فرض بنا نهادند که تعهد، نگرشی را نسبت به سازمان ارائه کرده و مکانیسم­هایی دارد که از طریق آن­ها می ­تواند نگرش شکل بگیرد. بنابراین، اریلی و چتمن معتقدند که پیوند بین فرد و سازمان می ­تواند، سه شکل متابعت، همانندسازی و درونی کردن را به خود بگیرد.  متابعت، زمانی اتفاق می افتد که نگرش­ها و رفتارهای هم­سو با آن­ها به منظور کسب پاداش­های خاص اتخاذ می­شوند. همانندسازی، زمانی اتفاق می­افتد که فرد نفوذ را به خاطر ایجاد یا حفظ رابطه ارضاء کننده می­پذیرد (Meyer & Herscovitch, 2011, p.308). سرانجام درونی کردن، رفتاری که از ارزش­ها و یا اهداف نشأت گرفته را منعکس می­ کند که با ارزش­ها یا اهداف سازمان منطبق است (Mowday,1998, p.67). بررسی جدیدتر از یک نمونه بزرگ­تر دو نوع تعهد را به جای سه نوع تعهد مشخص کرد که تعهد ابزاری (متابعت) و تعهد هنجاری (همانندسازی و درونی کردن) نامیده شدند. در تحقیقات بعدی این دو محقق و همکارانشان نتوانستند تمایزی را بین همانندسازی و درونی کردن قایل شوند. از این­رو، آن­ها در تحقیقات جدیدتر موارد همانندسازی و درونی کردن را ادغام کردند و آن را تعهد هنجاری نامیدند. متابعت، نیز در کار اخیرشان تعهد ابزاری نامیده شده است که متمایز از همانندسازی و درونی کردن است. برای مثال، اریلی و چتمن متوجه شدند که متابعت به طور مثبت تا منفی با ترک شغل ارتباط دارد. با درنظرگرفتن اینکه تعهد سازمانی عموماً به عنوان متغیری درنظرگرفته می­ شود که احتمال ترک شغل را کاهش دهد، این یافته بعضی سؤال­ها را درباره این­که آیا متابعت می ­تواند، به عنوان یک شکل از تعهد سازمانی در نظرگرفته شود را به وجود آورده است (Meyer & Herscovitch, 2011, p.309).

Argiris

porter

Erely & chatman

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...