سمینار ارشد رشته روانشناسی: بررسی تاثیر پدر و مادر بر خلق خوی كودكان كه در منزل هستند و كودكان مهد كودك |
- 7. 3. 1- انواع شیوه های فرزند پروری ……………………………………………………….
- 7. 4- اصول انضباطی ………………………………………………………………………………
- 8- اختلالات و مشکلات خلقی در کودکان نوپا ……………………………………………..
- 9- محرومیت عاطفی و اثرات نگهداری کودکان در مؤسسات شبانه روزی ……..
فصل سوم : روش تحقیق
- 1- مقدمه ………………………………………………………………………………………………..
- 2- جامعه ی آماری …………………………………………………………………………………..
- 3- نمونه و روش نمونه گیری ……………………………………………………………………
- 4- ابزار پژوهش ……………………………………………………………………………………..
- 5- روش گردآوری داده ها ……………………………………………………………………….
- 6- نوع پژوهش ……………………………………………………………………………………….
- 7- روش آماری ………………………………………………………………………………………
فصل چهارم: یافته های پژوهش
- 1- مقدمه ………………………………………………………………………………………………..
تجزیه و تحلی نمرات میانگین و انحراف استاندارد متغیر های …………………………….
خلق و خو در دو گروه عادی و بهزیستی ……………………………………………………….
تجزیه و تحلیل نمرات متغیر خلق و خوی منفی در دو گروه ………………………………
تجزیه و تحلیل نمرات متغیر شدت ابراز احساسات …………………………………………..
تجزیه و تحلیل نمرات متغیر غریبگی کردن ………………………………………………………
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری …………………………………………………………………….
بحث و نتیجه گیری فرضیه ی دوم پژوهش ………………………………………………………
بحث و نتیجه گیری فرضیه ی سوم پژوهش ……………………………………………………..
بحث و نتیجه گیری فرضیه ی چهارم پژوهش …………………………………………………..
بحث و نتیجه گیری فرضیه ی پنجم پژوهش ……………………………………………………..
- 7- محدودیت های پژوهش …………………………………………………………………………
- 8- پیشنهاد های پژوهشی……………………………………………………………………………
- 9- پیشنهاد های اجرایی …………………………………………………………………………….
منابع فارسی ………………………………………………………………………………………………..
منابع انگلیسی ………………………………………………………………………………………………
فصل اول: چارچوب پژوهش
1-1- چکیده
هدف از انجام این پژوهش مقایسه ی خلق و خوی کودکان نوپا در شیرخوارگاه های مراکز بهزیستی با کودکان نوپای همسال در شرایط عادی بوده است. در این پژوهش سعی کردیم خلق و خوی کودکان نوپا در گروه را از لحاظ چهار مؤلفه ی خلق و خو شامل: خلق و خوی منفی، کندی سازگاری با تغییرات، شدت ابزار احساسات و غریبگی کردن را با هم مقایسه کنیم
جامعه ی آماری در این پژوهش، شامل 30 کودک نوپا در شیرخوارگاه های مراکز بهزیستی و 30 کودک نوپای همسال که در شرایط عادی رشد و پرورش می یابند، می باشد. که ما برای دسترسی به آنها، این کودکان را به صورت تصادفی از سه مهد کودک در شمال، جنوب غرب و شرق تهران انتخاب کردیم.
وسیله ی اندازه گیری، آزمون ارزیابی تصویری خلق و خوی، کلارک استورات، فتیز پاتریک و گلدبرگ می باشد. این آزمون که برای اندازه گیری دشواری خلق و خوی کودکان نوپا در سال 2000 میلادی ساخته شده است، خلق و خوی کودکان نوپا را از لحاظ، منفی بودن، کندی سازگاری با تغییرات، شدت ابراز احساسات و غریبگی کردن مورد ارزیابی قرار می دهد. که برای ارزیابی میزان پایایی و اعتبار آزمون در ایران، ابتدا آن را بر روی نمونه ای 50 نفری از کودکان نوپای عادی که از سه مهد کودک در شمال، جنوب غرب و شرق تهران به طور تصادفی انتخاب شده بودند اجرا کردیم که میزان اعتبار آزمون 93% درصد بدست آمد که نشان می دهد، آزمون از اعتبار بالایی برخوردار است.
برای گرد آوری داده ها، پرسشنامه ی ارزیابی تصویری خلق و خو را بین مادران 30 کودک نوپا در شرایط عادی رشد و پرورش می یابند توزیع کردیم و از آنها خواستیم با دیدن هر موقعیت، گزینه ی پاسخ را که به صورت تصویری طراحی شده است را علامت بزنند. سپس پرسشنامه بین مربیان 30 کودک نوپا در شیرخوارگاه های مراکز بهزیستی توزیع و اطلاعات لازم گردآوری شد. اطلاعات بدست آمده با استفاده از شیوه های آمار توصیفی دسته بندی و خلاصه شد و میانگین و انحراف استاندارد آنها محاسبه گردید و در قسمت آمار استنباطی برای بررسی تفاوت گروه ها از لحاظ چند متغیر به طور همزمان از تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) استفاده شد.
یافته های پژوهش نشان داد که دو گروه کودکان نوپا در شیرخوارگاه های مراکز بهزیستی و کودکان نوپا در شرایط عادی از لحاظ سر مؤلفه ی خلق و خوی منفی، شدت ابراز احساسات و غریبگی کردن با هم تفاوت معنا داری دارند ولی از لحاظ کندی سازگاری با تغییرات تفاوت معناداری بدست نیامد. در خلق و خوی منفی کودکان نوپا در شیرخوارگاه ها در مقایسه با گروه همسالانشان خلق و خوی منفی بیشتری داشتند. در زمینه ی شدت ابراز احساسات نیز نسبت به گروه کودکان نوپا در شرایط عادی احساساتشان و با شدت بیشتری ابراز می کردند ولی در متغیر غریبگی کردن نتایج نشان داد که کودکان نوپا در شرایط عادی نسبت به گروه کودکان نوپا در شیرخوارگاه ها در حضور افراد ناآشنا بیشتر غریبگی می کنند.
2-1- مقدمه
از لحظه ی انعقاد نطفه و در طول زندگی که می تواند 60، 70، 80 یا 100 سال طول بکشد، انسان به تدریج دوره های مختلفی از شبه جنینی، نوزادی، نوبادگی، کودکی، نوجوانی، بزرگسالی، میانسالی و پیری را طی می کند و در طی این دوران تغییرات زیادی در انسان به وجود می آید . این تغییرات زمینه های زیادی را در بر می گیرد مانند تغییرات جسمی، شناختی و روانی – اجتماعی (وندرزندن،ترجمه گنجی،1385) .
برای بررسی و درک متغیرهای فردی مختلف موجود میان افراد در دوران نوجوانی و بزرگسالی، تاکنون تحقیقات زیادی صورت گرفته است هدف از انجام این تحقیقات، شناخت و درک اثرات خلق و خو، خودباوری، خویشتنداری، عزت نفس و … در ارتباط با شماری از رویداد های اجتماعی نظیر رفتارهای پر خطر، سوءاستفاده ها و بدرفتاری، افسردگی، خود کشی، خشونت و بزهکاری می باشد . شواهد متعددی نشان می دهد که خصوصیات فردی باشد در طی دوران نوجوانی و بزرگسالی تغییر می کنند . از آنجاییکه، اساس و پایه ی توانایی های اجتماعی و فردی و خصوصیات فردی در دوره ی نوزادی و نوپایی شکل می گیرد، بنابراین محققان بهترین زمان را برای بررسی و مطالعه خصوصیات فردی و اجتماعی، اوایل دوره ی رشد مخصوصاً دوران نوباوگی می دانند (هوک، کلویر – ماوس، 2002) . نوباوگی و نوپایی به دو سال اول زندگی گفته می شود که یکی از پرجنب و جوش ترین دوران رشد است . قد کودکان نوپا در پایان سال اول 50 درصد و در دو سالگی 75 درصد بیشتر از زمان تولد استوزن نیز افزایش قابل ملاحظه ای نشان می دهد . در 5 ماهگی وزن نسبت به زمان تولد، 2 برابر، در یک سالگی، سه برابر و در دو سالگی، سه برابر و در دو سالگی، چهار برابر شده است . کودکان نوپا به جای افزایش منظم به صورت جهش های کوچک رشد می کنند . در سر تاسر دوره ی نوبادگی مغز با سرعت حیرت انگیزی به رشد خود ادامه می دهد. تولید انبوه سیناپسها در مغز می تواند علت جهش های رشد مغز در 2 سال اول زندگی باشد . شواهد تأکید می کنند که، چند سال اول زندگی، دورانی است که مغز خیلی شبیه اسفنج است، زیرا یادگیری مهارت های جدید، سریع و چشمگیر است (برک،2001).
از لحاظ شناختی نوباوگان در طول سال اول به رویدادهای تازه وگیرا، توجه می کنند . آنها با انتقال به دوره ی نوپایی برای رفتار عمدی آماده تر می شوند و با پیچیده تر شدن برنامه ها و فعالیت ها مدت توجه در کودکان نوپا افزایش می یابد . همچنین از لحاظ حافظه در نیمه ی سال اول زندگی، می توانند موضوعات را به یاد بیاورند . طبقه بندی نیز در کودکان نوپا در ابتدا جنبه ادراکی دارد که بر اساس شباهت ظاهری صورت می گیرد. اما در پایان سال اول ف طبقه بندی ها، مفهومی می شود و بالاخره در حدود 11 ماهگی، کودکان نوپا می توانند اشیاء را در دو طبقه دسته بندی کنند(کوپنیک،1987 به نقل از برک 2001).
از لحاظ رشد عاطفی و هیجانی، چون اندازه گیری جداگانه تغییرات درونی و فیزیولوژیکی در کودکان غیر ممکن است و از آنجائیکه تغییر در حالات چهره در واکنش به پدیده هایی که ایجاد هیجان می کند، همگانی است و با تغییر در دستگاه عصبی خود مختار همراه است، برخی از محققان از حالات چهره ی کودک عواطف خاصی را استنباط می کنند که مهمترین آنها عبارتند از خنده، ترس، خشم و غریبی کردن (ماسن،ترجمه یاسایی).
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1399-10-18] [ 01:50:00 ق.ظ ]
|