اثر محلول پاشی عناصر کم مصرف آهن و روی بر عملکرد کمی و کیفی کلزا |
به منظور این هدف آزمایشی در سال 88-1387 به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار و با تیمارهای آزمایش شامل فاکتور کود آهن در 4 سطح (6،4،2،0) کیلوگرم در هکتار و فاکتور کود روی نیز در 4 سطح (6،4،2،0) کیلوگرم در هکتار به مرحله اجرا درآمد. نتایج نشان داد که اثر سطوح مختلف کود آهن بر تعداد غلاف در بوته، وزن هزار دانه، تعداد دانه در بوته، شاخص برداشت، تعداد غلاف در شاخه اصلی، و تعداد غلاف در شاخه فرعی تأثیر معنی داری نداشت ولی بر روی عملکرد بیولوژیک، عملکرد اقتصادی و درصد روغن تأثیر معنی داری داشت. اثر سطوح مختلف کود روی بر تعداد غلاف در بوته، تعداد غلاف در شاخه فرعی، عملکرد اقتصادی، تعداد دانه در بوته، شاخص برداشت، تعداد غلاف در شاخه اصلی و وزن هزار دانه معنی دار نشد ولی بر روی عملکرد بیولوژیک و درصد روغن تأثیر معنی داری داشت. اثر متقابل سطوح مختلف کود آهن و روی بر تعداد غلاف در بوته، عملکرد اقتصادی، تعداد دانه در بوته، شاخص برداشت، تعداد غلاف در شاخه اصلی، تعداد غلاف در شاخه فرعی، وزن هزار دانه و درصد روغن معنی دار نشد ولی بر روی عملکرد بیولوژیک تأثیر معنی داری داشت. محلول پاشی تیمار 6 کیلوگرم در هکتار کود آهن بخاطر داشتن بیشترین عملکرد اقتصادی و محلول پاشی تیمار 2 کیلوگرم درهکتار کود آهن و6 کیلوگرم در هکتار کود روی بخاطر داشتن بیشترین عملکرد درصد روغن پیشنهاد می شود.
واژگان کلیدی: کلزا، محلول پاشی، کود آهن، کود روی، عملکرد، روغن
1-1- کلیات
« تا چشم كار میكند گیاهان زیبایی كه به زردی میزنند زمین پهناور و پر بركت را پوشاندهاند و با آسمان آبی و ابرهای سخاوتمند آن، منظرهای بدیع و به یاد ماندنی پدید آوردهاند. این میهمانان تازه وارد كشاورزی كهنسال ایران زمین، بسیار زودتر از آنچه گمان میرفت خود را در دل میزبان مهربان خود جای كردهاند و عزیز شمرده میشوند. هرچند كه هنوز برخی به این میهمانان كشت و صنعت كشورمان به دیده تردید مینگرند و قابلیتهای آن را باور ندارند » (سورزنچی، 1382).
در سال 1798 میلادی، مالتوس در مقالهای با عنوان « ارزیابی جمعیت » اظهار داشت، سرانجام رشد جمعیت از ظرفیتهای تولید مواد غذایی تجاوز میکند (اسمعیلیان، 1382).
گرچه به نظر میرسد، نظر مالتوس درباره روند تصاعد هندسی جمعیت جهان در برابر تصاعد حسابی تولیدات غذایی از نظر منطقی کاملاً درست نباشد، با این حال روزی را که بشر به ناچار با بحران غذا روبرو خواهد شد، به تصویر میکشد. در حال حاضر کشاورزی به عنوان ابزاری که قادر است از سایر علوم در جهت تولید غذا استفاده کند، مورد توجه خاص کشورهایی است که استقلال و تمامیت ارضی و قدرت رقابت بینالمللی در زمینههای سیاسی و اقتصادی را جزء اهداف بلند مدت توسعه قرار دادهاند (مجنون حسینی ، 1383).
در تاریخ تكامل بشر از هزاران سال پیش تاكنون از دورانی كه انسان دوران تلاش معاش حیوانی را پشتسر گذاشت و با نیروی اندیشهی خود، هنر كاشت، داشت و برداشت را فرا گرفت و سعی بر ترسیم نیازمندیهای بزرگ جامعه خویش نمود. علم كشاورزی به طور عام و زراعت به طور خاص دستخوش تغییرات عظیمی گردید تا هرچه بیشتر نیازمندیهای رو به تزاید آدمی را به تبع افزایش بهرهوری واحدهای كشاورزی تأمین نماید. در این میان بالا بردن راندمان تولید محصولات زراعی به هر نحو ضروری به نظر میرسد. با توجه به روند رشد سریع جمعیت درجهان كه 90 درصد از این افزایش متعلق به كشورهای در حال توسعه بوده و درعین حال توجه به این اصل كه هیچ ملتی نمیتواند و نباید برای تأمین مواد غذایی اصلی خود به سایر كشورها وابسته باشد لذا نیاز به تحول در نظام كنونی كاشت و جهتگیری تولید محصولات كشاورزی به سمت محصولات استراتژیک امری ضروری تلقی میگردد (ضمیری ، 1378).
در واقع توسعه اقتصادی جامعه نوین وابسته به گیاهان زراعی است چرا كه به طور مستقیم و غیر مستقیم برای مصرف انسان مورد نیاز میباشند (عبدلی ، 1381).
متأسفانه آمارهای موجود حاكی از عدم تناسب بین میزان تولید مواد غذایی و نیاز جامعه میباشند مساحت و محدوده اراضی قابل كشت و استفاده از ارقامی با پتانسیل تولید پایین یا با نیازهای آب و هوایی خاص از جمله دلایل ایجاد این عدم تناسب هستند. با توجه به موارد ذكر شده جهت دادن مطالعات بهنژادی و بهزراعی بسوی گیاهان جدید همراه با راندمان تولید بالا و جایگزین آنها در الگوی مصرف جامعه میتوانند ازجمله راهكارهای مناسب برای رفع این معضل باشند.
هماینك روغن خوراكی مورد نیاز از انواع دانههای روغنی مانند آفتابگردان، ذرت، سویا، پنبه، بادام زمینی، كنجد، گلرنگ، كتان و كلزا تأمین و استحصال میشود.
طبق مطالعات انجام شده، حجم و میزان تولید دركشور (حداقل تا سال 1380) از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. البته در سطح جهان علاوه بر موارد فوق محصولاتی چون هوهوبا و نخل روغنی نیز در تأمین روغن نقش مهمی دارند (فقیه ، 1379).
در سالهای اخیر به منظور تأمین نیازهای جامعه با در نظر گرفتن سیاست كاهش وابستگی به كشورهای خارجی به افزایش تولید و سطح زیر كشت این قبیل محصولات بیشتر توجه شده است. در ایران مصرف روغنهای نباتی بعنوان یک ماده غذایی همراه محصولات دیگر نظیر برنج و آرد گندم از سال 1325 خورشیدی وارد الگوی مصرف شده ولی در بدو با عدم استقبال مردم روبهرو شدند زیرا مردم این روغن ها را فاقد انرژی غذایی میدانستند ولی با آگاهی از تركیبات و خواص مواد موجود در آنها به تدریج به مصرف روغنهای نباتی روی آوردند و در بسیاری موارد آن را بر روغن حیوانی ترجیح دادند (فقیه ، 1379).
در كشور ما با توجه به فاصله روز افزون تولید داخلی دانههای روغنی با مصرف روغن و كنجاله كه معلول رشد مصرف سرانه از 5/2 كیلوگرم به 18 كیلوگرم و افزایش جمعیت از 20 میلیون نفر به 70 میلیون نفر از سال 1340 تاكنون میباشد منجر به تخصیص 30 درصد از ارز كالاهای اساسی (معادل 5/1 میلیارد دلار) به واردات دانههای روغنی و كنجاله گردیده است (بی نام ، 1384).
به این ترتیب در صورتی كه روند موجود ادامه یابد تنها 10-8 درصد از نیاز به دانههای روغنی از تولید داخل تأمین میگردد. برای تأمین روغن خوراكی جمعیت كشور كه در 10 سال آینده حدود 80 میلیون نفر برآورد میگردد با فرض مصرف سرانه فعلی 18-17 كیلوگرم باید سالانه در حدود 4/1-3/1 میلیون تن واردات دانههای روغنی داشته باشیم كه در صورت افزایش مصرف سرانه به 23 كیلوگرم و حضور روغن نباتی سالم در سبد غذایی خانوار، لزوم تأمین 7/1-6/1 میلیون تن دانه های روغنی بدیهی به نظر میرسد كه این امر با فرض حداقل 200 هزار تن تولید داخلی در نظر گرفته شده است به این ترتیب با در نظر گرفتن قیمت هزار دلار به ازاء هرتن روغن خوراكی در طی 10 تا 20 سال آینده حداقل نیاز به مصرف 5/1 تا 2 میلیارد دلار جهت واردات روغن خام خواهیم داشت. این امر درحالی است كه آمار فوق صرفاً مربوط به روغن خام میباشد و شامل كنجاله مورد نیاز نمیباشد (بی نام ، 1389).
با توجه به موارد ذكر شده، وزارت جهاد كشاورزی طرح 10 ساله خودكفایی دانههای روغنی (1392–1382) با هدف نیل به 000,078,1 هكتار سطح زیر كشت دانههای روغنی و 000,300,2 تن محصول (مجموع 5 دانه روغنی مورد نظر) جهت دستیابی به 73 درصد خودكفایی در تأمین روغن خوراكی را در دستور كار قرار داد (حافظیان زاده ، 1378).
اهمیت صنعتی كشت و تولید كلزا دركشور مربوط به تولید روغن آن میباشد كه پس از غلات دومین منبع غذایی انرژی زا برای مردم جهان میباشد. توسعه كشت ارقام مختلف كلزای پاییزه در كشور چنانچه با هدف تولید روغن بیشتر صورت پذیرد بایستی بر مبنای عملكرد روغن ارقام باشد و در این رابطه میزان عملكرد دانه به تنهایی قادر به تعیین این شاخص نخواهد بود (نبوی محلی ، 1376).
روغنهای گیاهی از مهمترین منابع تأمین انرژی برای انسان به شمار میروند بطوریكه امروزه صنایع روغن كشی در سطح دنیا از اهمیت خاصی برخوردار است. افزایش مصرف روغن تا حدودی با ارتقاء سطح زندگی مردم جوامع مختلف در ارتباط است. كاشت دانههای روغنی از دیرباز بخش مهمی از كشاورزی کشورهای مختلف از جمله كشورهای بزرگ آسیایی مثل چین و هندوستان را تشكیل میداده است. دانههای روغنی پس از غلات منبع غذایی مردم جهان را تشكیل میدهند این محصولات علاوه بر دارا بودن ذخایر غنی اسیدهای چرب، حاوی پروتئین نیز میباشند(نبوی محلی ، 1376).
استفاده از پروتئینهای گیاهی به جای گوشت و نیز معرفی دانههای روغنی جدید مانند سویا و كلزا به بازارهای جهانی سبب اهمیت روز افزون این محصولات شده است. همگام با رشد جمعیت و بهبود سطح زندگی به خصوص در كشورهای در حال توسعه، تقاضا برای روغنها و نیز پروتئینهای گیاهی كه از محصولات فرعی دانههای روغنی میباشد افزایش یافته است و از این رو یكی از مهمترین مسائل مورد بحث دركشاورزی و صنعت كشورها به شمار میرود(نبوی محلی ، 1376).
گیاه كلزا به عنوان یكی از مهمترین گیاهان روغنی در سطح جهان مطرح است كه افزایش سطح كشت و تولید آن در 20 سال اخیر قابل مقایسه با سایر گیاهان روغنی نمیباشد هرچند در اوایل قرن بیستم به واسطه وجود اسیداروسیک در روغن و گلوكوزینولات دركنجاله، مصرف آن محدود گردیده ولی به تدریج با ایجاد ارقام دوصفر و سهصفر كه مقدار اسیداروسیك، گلوكوزینولات و فیبر آنها بر پایه 2 درصد و 30 میكرومول در هر گرم كنجاله تنظیم شده بود فصل تازهای در تولید این گیاه گشوده شد (پیروزبخت ، 1375. کاظمی ، 1377. نبوی محلی ، 1376).
با گذشت زمان بر اهمیت و ارزش مصرف روغن كلزا افزوده شده است. بطوریكه امروزه متخصصان بهداشت مواد غذایی در كانادا مصرف روغن كلزا را به دلیل فراوانی اسیدهای چرب اشباع نشده برای بیماران قلبی توصیه میكنند(میر بلوک ، 1379).
كیفیت دانه كلزا تا حدود زیادی به میزان روغن آن بستگی دارد. دركل كلزا دارای حدود 40 درصد روغن نباتی بوده و كیفیت روغن در ارقام جدید بسیار مطلوب و به دلیل داشتن بیش از 60 درصد اسیداولئیک بهترین كیفیت روغن را داراست. درصد روغن گونههای مختلف تا حدی ممكن است تحت تأثیر شرایط محیطی قرار گیرد. عوامل محیطی حداقل به همان میزان عوامل ژنتیكی میتواند بر میزان روغن ارقام متعلق به یک گونه مؤثر باشد. از اینرو انتظار میرود كه تغذیه كلزا به عنوان یک عامل محیطی ویژه در تعیین میزان روغن اهمیت داشته باشد (میر بلوک ، 1379. نبوی محلی ، 1376).
تركیب اسیدهای چرب نقش مهمی در كیفیت روغن كلزا دارد و عوامل محیطی برعكس عوامل وراثتی، تأثیر كمی بر تركیب اسیدهای چرب دارند. روغن كلزا با نسبتهای بالای اسیداروسیک موجب لاغری حیوانات آزمایشگاهی و خوكها شده است. چنین جیره غذایی میتواند سبب مصرف غیر عادی چربی در عضلات قلب و ماهیچههای بدن همراه با تغییرات نامطلوبی در بافت میوكارد شود. در صورتی كه استفاده از روغن كلزا با حداقل اسیداروسیک این عوارض را درپی نخواهد داشت. روغن كلزا دارای اسیداروسیک اندك اساساً حاوی مقادیر زیاد اسیداولئیک میباشد ولی میزان اسیدلینولئیک آن نسبت به بسیاری از روغنهای گیاهی بیشتر میباشد (احمدی و همکاران ، 1377).
روغن كلزا در مقایسه با روغنهای حاصل از دانههای روغنی دیگر نظیر آفتابگردان، ذرت و سویا به دلیل دارا بودن اسیدهای چرب اشباع نشده و فاقد كلسترول از كیفیت تغذیهای بالایی برخوردار است(آینه بند ، 1371).
در میان دانههای روغنی گیاه كلزا جایگاه ویژهای دارد بطوریكه با داشتن متجاوز از 42 درصد روغن دانه میزان روغن آن از آفتابگردان، سویا، پنبه و گلرنگ بیشتر بوده و كیفیت روغن آن در ارقام جدید به دلیل دارا بودن بیش از 60 درصد اولئین بهتر از سایر دانههای روغنی میباشد. كنجاله آن در ارقام جدید كیفیتی نزدیک به كنجاله سویا داشته و دارای 40 درصد پروتئین است. به این ترتیب زارع با كاشت هر هكتار كلزا درحدود 3 تن دانه از هر هكتار معادل تولید 1200 كیلوگرم روغن نباتی و 1650 كیلوگرم كنجاله برداشت می کند كه این امر در صورت كاشت سایر دانههای روغنی حاصل نمیگردد (سید احمدی و همکاران ، 1384).
علاوه بر موارد ذكر شده، كلزا قادر است در بسیاری از عرضهای جغرافیایی بالا تا عرضهای جغرافیایی پایین تر كشت شود بطوریكه وجود ارقام بهاره و پاییزه انعطاف مناسبی را برای آن در رابطه با اقلیمها و مناطق مختلف آب و هوایی ایجاد نموده است(فقیه ، 1379).
در مجموع میتوان مزایای كشت كلزا را نسبت به سایر دانههای روغنی در موارد ذیل جستجو نمود:
– تولید روغن بیشتر با مصرف آب كمتر.
– قابلیت كشت پاییزه و عدم رقابت با محصولات زراعی كشتهای بهاره و تابستانه.
– امكان كشت در شرایط دیم و زمینهای آیش.
– قابلیت كاشت، داشت و برداشت با ادوات زراعی گندم و جو و بینیازی به ماشینهای زراعی خاص و سرمایه گذاری جدید برای خرید آنها.
– درآمد زایی بیشتر برای كشاورزان درمقایسه با كاشت غلات.
– جلوگیری از فرسایش خاك و شسته شدن ازت آن در فصل بارندگی.
– ایجاد اشتغال برای كشاورزان در زمستان و كاهش مهاجرتهای فصلی روستاییان.
– كمك به تأمین سلامت مصرفكنندگان روغنهای خوراكی (سورزنچی ، 1382).
1-2- فرضیهها
- نوع و زمان مصرف عناصر کم مصرف یعنی محلولپاشی در هنگام خروج روزت و گلدهی باعث افزایش عملکرد میشود.
- دزهای مختلف کودهای آهن و روی بر عملکرد کلزا و بالا رفتن درصد روغن دانه تأثیر خواهند داشت.
- مصرف کودهای آهن و روی با هم اثر متقابل خواهند داشت.
1-3- اهدف
با توجه به اینکه عناصر در خاک تحت تأثیر عوامل خاکی و دیگر عوامل قرار میگیرند به فرمهایی تبدیل میشوند که غیر قابل جذب برای گیاه میشوند، و گیاه به این عناصر نیاز دارد، لزوم استفاده از روشهایی که بتوان این عناصر را به گونهای در اختیار گیاه قرار داد که گیاه بتواند به راحتی از آن استفاده کند و چرخه زندگی خود را بدون هیچ کم و کاستی به پایان برساند را بیان میکند. بر اساس این مطالب اهداف زیر را میتوان در این تحقیق دنبال کرد:
1 – شناخت تأثیر محلول پاشی کودهای آهن و روی بر عملکرد کلزا.
2 – شناخت تأثیر کود آهن و روی بر عملکرد روغن دانه کلزا.
3 – تعیین بهترین میزان دز مصرفی کود آهن و روی در کلزا.
1-4- مراکز پراکنش کلزا
گرچه مبدأ گونههای مختلف کلزا کاملاً روشن نیست. احتمال میرود گونه Brassica napus از تلاقی بین گونههای B.rapa و B.oleracea به وجود آمده باشد. چون منشأ گونه اخیر از منطقه مدیترانه است، اعتقاد براین است که گونه B.napusباید از جنوب اروپا منشأ گرفته و از آنجا در اوایل قرن 18 به آسیا وارد شده باشد (داونی و رابلین،1989).
به نظر میرسد گونه B.rapa قدیمیترین گونه و بیشترین پراکنش را داشته باشد. این گونه لااقل در 2000 سال قبل در ناحیهای که از غرب اروپا تا شرق چین و کره و از شمال نروژ تا شمال صحرا و هند امتداد داشته، یافت شده است (هرج،1976). بورخیل (بورخیل،1930به نقل از پراکاش،1980)پیشنهاد کرده است که مبدأ گونه B.rapa جایی در اروپا بوده که در آنجا ابتدا به فرم دو ساله وجود داشته و بعدها فرم یکساله
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-10-19] [ 02:48:00 ب.ظ ]
|