کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو


 



پیش از ورود درموضوع لازم است به دو نوع از نظام هاى سیاسى اشاره كنم:

    1 – نظام سیاسى دادمدارانه، كه اسلام در مبانى و پایه هاى شناخت به آن دعوت كرده است. پیشوایان بر این نظام تأكید داشتند و برنامه هاى حكومتى خود را بر پایه ی آن قرار داده و آن را در همه ی ابعاد زندگى اجرا مى كردند و از جمله ی مهم ترین برنامه ی حكومتى شان، رعایت حقوق مردم بود.

   2- نظام سیاسى حكومت مدارانه، كه از طریق حق منحرف شده و مایه ی فساد و افساد جامعه و باعث پایمالى حقوق مردم مى شود: از این رو در مبانى اسلام از آن منع شده و پیشوایان، مسؤولان و مدیران جامعه به شدت از آن برحذر داشته و مردم را نیز از همكارى با متولیان این نظام منع كرده اند.

    از مظاهر سیاست دادمدارانه ،مى توان به موارد زیر اشاره كرد: دادگرى براى همه ی افراد جامعه از هر قوم و نژادى و بدون كمترین تبعیضى، آزادى براى همگان بر اساس قانون و اهمیت دادن به دانایى و توانمندى و قابلیت ها، شایسته سالارى در تصدى مقامات و وظایف اجتماعى و تلاش در تأمین زندگى آرام براى مردم و عدم تحمیل بار گران بر آنان.

   مظاهر سیاست بى دادگرانه (حكومت مدارانه) نیز عبارتند از: سلب آزادى، رعایت نشدن حقوق مردم، ناچیز دانستن حقوق آنها، چپاول اموال مردم، استیلاى افراد ناهل و غیرصالح بر مردم و تصدى آنان بر مناصب ادارى و امور اجتماعى، تقدم روابط بر ضوابط و رواج خویشاوندسالارى به جاى شایسته سالارى، سخت گیرى و بدرفتارى با مردم و تحمیل دشواریها و بار گران بر آنان.

مشروعیت حقوق متقابل حاکم و مردم:

    علی علیه السلام در آغاز خطبه ،بعد از حمد و ثنای خداوند می فرماید: اما بعد فقد جعل الله تعالی لی علیکم حقا بولایة امرکم، و منزلتی التی انزلنی الله عز ذکره بهامنکم ولکم علی من الحق مثل الذی لی علیکم (مجلسی،1987م، ج 34، صص 184- 183).خداوند بواسطه ی منزلت و جایگاهی که به من بخشیده، و ولایت و حکومت شما را به دست من سپرده برای من حقوقی برعهده ی شما قرار داده است و همان طوری که مرا بر شما حقی است، شما را نیز بر من حقی است.

    علی علیه السلام سپس به بیان حقوقی که مردم در قبال یکدیگر موظف به مراعات آن هستند، پرداخته و برترین و مهم ترین حق را حقوق متقابل حاکم و رعیت می داند و می فرماید:ثم جعل من حقوقه حقوقا فرضها لبعض الناس علی بعض فجعلها تتکافئ فی وجوهها، و یوجب بعضها بعضا ولایستوجب بعضها الاببعض، فاعظم مما افترض الله تبارک و تعالی من تلک الحقوق، حق الوالی علی الرعیه، و حق الرعیة علی الوالی، فریضة فرضها الله عزوجل لکل علی کل (مجلسی،1987م، ج 34، صص 184- 183). 

    خداوند از جمله حقوق خود، حقوقی را برای مردم در قبال یکدیگر واجب کرده و در حالات مختلف این حقوق متقابل را باهم برابر قرار داده، به گونه ای که رعایت برخی از این حقوق با رعایت و عمل به حق مقابل تحقق می یابد.بزرگترین حقی را که خداوند واجب کرده است، حق والی بر رعیت و نیز حق مردم بر والی است، حقوق واجبی که خداوند برای هر یک از والی و رعیت در قبال دیگری فرض و واجب کرده است.

آثار رعایت حقوق متقابل حاکم و رعیت در جامعه:

     در ادامه ی خطبه 40 به آثار مهم رعایت حقوق متقابل حاکم و رعیت از قبیل وحدت، عزت، عدالت، صلح و صلاح و رفاه جامعه و ثبات دولت اشاره شده است:فجعلها نظاما لالفتهم، و عزالدینهم، و قواما لسیر الحق فیهم، فلیست تصلح الرعیة الا بصلاح الولاة، ولاتصلح الولاة الاباستقامة الرعیة، فاذا ادت الرعیة الی الوالی حقه و ادی الیها الوالی کذلک، عزالحق بینهم، فقامت مناهج الدین، واعتدلت معالم العدل، و جرت علی اذلالها السنن، و صلح بذلک الزمان، وطاب بهاالعیش، و طمع فی بقاءالدولة، و یئست مطامع الاعداء(مجلسی،1987م، ج 34، ص191).

   خداوند حقوق رعیت و حاکم را سبب الفت و پیوستگی بین والی و مردم، و هم چنین موجب عزت دین ایشان و پایداری اقامه ی حق در میان آن ها قرار داده است. صلاح حال رعیت محقق نمی شود، مگر به صلاح حال والیان، و نیز صلاح والیان حاصل نمی گردد، مگر به استقامت مردم در انجام دستورات ایشان.

وظایف حاکم اسلامی و حقوق رعیت:

   هر یک از اصناف و گروه های مختلف جامعه، حقوقی برعهده ی حاکم اسلامی دارند. مسلمانان، اهل کتاب، کارگزاران حکومتی (مدیران، قضات، ارتش) و تجار و نیز طبقه ی محروم و پائین جامعه مطالباتی از حاکم دارند و بر حاکم اسلامی است که این وظیفه ی سنگین را از راه شناخت طبقات مختلف جامعه و رعایت حقوق ایشان ادا نماید.

   علی علیه السلام در ابتدای عهدنامه ی خود با اشاره به پیوستگی طبقات و گروه های جامعه و نیاز آن ها به یکدیگر، و (مدنی الطبع بودن انسان)، این اصل مهم را به مالک گوشزد می کند که:و اعلم ان الرعیة طبقات، لایصلح بعضها الاببعض، ولاغنی ببعضها عن بعض، فمنها جنودالله، و منها کتاب العامة و الخاصة، و منها قضاة العدل، و منها عمال الانصاف والرفق و منها اهل الجزیة و الخراج، من اهل الذمة و مسلمة الناس، و منها التجار و اهل الصناعات و منها الطبقة السفلی، من اهل الحاجة و المسکنة، وکلا قد سمی الله سهمه، و وضع علی حد فریضته فی کتابه، او سنة نبیه صلی الله علیه وآله عهدا منه عندنا محفوظا(مجلسی،1987م، ج 34، ص215). 

برقراری عدالت اجتماعی: 

   اهمیت عدل وجور حاکمان به حدی است که دوام و زوال حکومت وابسته به عدل وجور است.اهمیت برقراری عدالت اجتماعی توسط حاکم در جامعه تا جایی است که در منابع حدیثی ما «مانند عهدنامه مالک اشتر» عدالت اجتماعی به عنوان نور چشم ولات یعنی برترین و بالاترین وظیفه حاکم معرفی شده است:  ان افضل قرة عین الولاة، استقامة العدل فی البلاد و ظهور مودة الرعیة، و انه لاتظهر مودتهم الابسلامة صدورهم. (مجلسی،1987م، ج 34، ص219). 

پایان نامه

   در نامه ی امام صادق علیه السلام به عبدالله نجاشی، امام او را به این اصل مهم توصیه نموده است:و خلل امور رعیت خود را سد کن، به آن که ایشان را بداری بر آن چه موافق حق و عدالت باشد،انشاءالله(مجلسی،1987م، ج 34، ص215). 

دوری از ظلم و ستم بر زیر دستان:

     حاکم اسلامی با اعمال ظلم و جور، خود به خود از منصب حکومت بر مسلمین برکنار، و اطاعت از او «اطاعت طاغوت » شمرده می شود و همکاری و تعامل با وی «تعاون بر اثم و عدوان »، و دوستی و محبت به او «رکون به ظالمین » محسوب و حرمت شرعی پیدا می کند. در واقع اوصاف پسندیده ی حاکم به این خاطر است که مانع از بیدادگری و ظلم او بر مردم باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام درباره  ی نکوهش ظلم و سرزنش حاکم ظالم می فرماید: و من ظلم عبادالله کان الله خصمه دون عباده، و من خاصمه الله ادحض حجته، و کان الله حربا حتی ینزع و یتوب، ولیس شی ء ادعی الی تغییر نعمة الله، و تعجیل نقمته من اقامة علی ظلم، فان الله یسمع دعوة المظلومین، و هو للظالمین بالمرصاد(مجلسی،1987م، ج 34، ص483). 

   و هر که ستم کند بندگان را، خدا خصم او است نه بندگان، و هر که خدا خصم او شود حجت او را باطل گرداند. و محارب خدا شود. تا آن که باز ایستد و توبه کند. و هیچ باعث [عاملی] برای تغییر یافتن و زایل شدن نعمت خدا، و زود نازل شدن عذاب [مؤثرتر] از ایستادگی کردن بر ظلم و ستم نیست، زیرا که حق تعالی دعای مظلومان را شنونده است، و ظالمان را جزا دهنده است(مجلسی،1412، ص138). 

پرهیز از منت گذاشتن بر مردم

علی علیه السلام مالک را از این عمل ناپسند چنین برحذر می دارد:

و ایاک والمن علی رعیتک باحسانک، او التزید فیما کان من فعلک… فان المن یبطل الاحسان، والتزید یذهب بنور الحق ه(مجلسی،1987م، ج

1-1- طرح تحقیق

1-1-1- بیان مسأله

    مرادازحاکم واقسام آن ازنگاه غزالی:دریک نگاه اجمالی ،حکام ازنگاه غزالی به دودسته ی خلیفه وسلطان تقسیم می شود.اونشان می دهدکه احکام شریعت ،اقتضای نهادی راداردکه بتواندآن احکام رااجراکند.این نهادکه شکل آن به اجماع امت تعیین می شود،همان نهادخلافت است .درمورداینکه ،مصداق خلافت ازصدراسلام وپس ازپیامبربه نص است یاتفویض ،غزالی منصوص بودن امامت رادرمقابل مدعای شیعه ،رد  می نماید و تفویضی بودن خلافت خلفای راشدین را می پذیرد.ونیزغزالی بانگاه سنتی خودمنحصرأسه قشراجتماعی راموردبررسی قرارمی دهد:1)علما،که مورداهتمام جدی غزالی اند.2)اقلیت های دینی ،که بیانگرجایگاه غیرمسلمانان درنظام اسلامی است.3)نگرش غزالی به زن ،که ازنظرکمی ،نیمی ارآحادجامعه راتشکیل می دهد (غزالی ، 1357،330).

   مفاهیم چندی دراندیشه ی سیاسی امام،برمکانیزم ونحوه ی تعامل مردم وحاکم به شدت مؤثرند.سه مفهوم کلیدی مؤثربرتعامل مردم وحاکم ازنگاه امام ،شامل سه مفهوم هستند:1-مصلحت 2-قانون 3-عدالت.

   امام خمینی درباب مصلحت می فرمایند:دراسلام ،مصلحت نظام ازمسائلی است که مقدم برهرچیزاست وهمه بایدتابع آن باشیم(خمینی ،1378،ج21،  335).

   مصلحت عمومی ازمفاهیم اساسی اندیشه ی سیاسی درعصرجدید است .امام حکم حاکم اسلامی وفقیه رابدین نحوگره می زند:اگربگوییم امام معصوم راجع به طلاق دادن همسریک مردیافروختن وگرفتن مال اواگرچه مصلحت عمومی هم اقتضانکندولایت دارد،این دیگردرموردفقیه صادق نیست واودراین امورولایت ندارد(خمینی 1365، 66 ).

قانون واقسام آن ازمنظرامام خمینی :

    بحث ازقانون ،دردو معنا بررسی می شود:یکی قانون اعتباری ،وضعی وقراردادی ودیگری قانون حقیقی وتکوینی.وامام جهت مشوعیت قانون اعتباری درجامعه ی اسلامی دوسطح ازقانون راتفکیک نموده :1-

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-10-19] [ 03:33:00 ب.ظ ]




و بیان مسأله:

در زندگی كودك پیش از رفتن به مدرسه رشد مهارت­ های حركتی نقش اساسی را در یادگیری بعدی دارد عده­ای از محققین (كپارت، كتمن، بارك[1]) معتقدند یادگیری حركتی مبدأ هر یادگیری است و فرایندهای ذهنی عالی­­تر پس از رشد مناسب سیستم حركتی و سیستم ادراكی و همچنین پیوندهای ارتباطی میان یادگیری حركتی و ادراكی به وجود می‌آید. در حقیقت ابتدایی‌ترین پاسخ­های رفتاری كودكان از نوع حركتی است كودك با كمك این رفتارهای حركتی به درك خود و دنیای اطراف نائل می­ شود و این تجارب حركتی زیربنای آگاهی­ها و یادگیری­های او را فراهم می­كند و در دوران كودكی آمیختگی و پیوستگی فعالیت­های حركتی و ذهنی بسیار بالا است. می‌توان تا حدود زیادی ریشه رفتارهای ذهنی تکامل‌یافته تر را نیز در یادگیری حركتی جستجو كرد. رشد عصبی و عضلانی كودك پایه لازم جهت رشد و تكامل فزاینده فعالیت روانی– حركتی وی را فراهم می‌سازد و با توسعه سیستم عصبی عضلانی رشد مهارت­ های حركتی و توانایی­های حركتی پایه جدا می­باشد (دانیل دی، ویلیامز رای، سینکلر،1990).

در دنیای امروز دیگر به ورزش به عنوان سرگرمی و تفریح نگاه نمی­ شود؛ بلکه نقش ورزش در سلامت روانی انسان مورد قبول همه است. این امر به گونه­ ایست که ورزش به عنوان یک رویکرد درمانی، در درمان بسیاری از اختلالات و ناتوانی­ها به خصوص در کودکان مورد استفاده قرار می­گیرد. یکی از برنامه ­های معتبر، برنامه ­های تمرینی ادراکی- حرکتی هستند که بر پایه سطح تکامل، تنظیم شده ­اند و بسیاری از عناصر دیگر را دارا می­باشند. افزایش آگاهی­های بدنی، فضایی، جهت‌دار و زمانی به عنوان وسیله هدایت کودک به سوی کنترل حرکتی را افزایش داده و توانایی در انجام حرکات را ایجاد می­ کند (پلهام[2]، بندر[3]، 1983). اختلال هماهنگی رشد حركتی (DCD)[4] عبارتی است كه انجمن روان‌پزشکی آمریكا برای توصیف كودكانی كه در اجرای برخی از مهارت‌های حركتی با مشكل مواجه بوده و از شایستگی حركتی لازم جهت مقابله با نیازهای حركتی زندگی روزمره خود رنج می‌برند پیشنهاد كرده است. براساس معیارهای تشخیصی ارائه‌شده در متن تجدیدنظر شده راهنمای انجمن(DSM-IV-TR)[5] تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی حركتی، معیار الف: هماهنگی این دسته از كودكان به طور بارزی نسبت به سن و توانایی هوشی آن‌ ها پایین تر است؛ معیار ب: این مشكلات هماهنگی اثرات منفی مشخصی بر پیشرفت تحصیلی و فعالیت­های روزمره زندگی آن­ها می‌گذارد؛ معیار ج: این اختلال سبب بروز وضعیت پزشكی خاص یا اختلالات رشدی وسیع نمی ­باشد (انجمن روان‌پزشکی امریكا، 1381). اختلال هماهنگی پیش‌رونده (DCD) به عنوان یک صدمه‌ی قابل‌ملاحظه‌ی هماهنگی حرکتی مطرح شده است.‌ هنگامی این تشخیص گذاشته می‌شود که اختلالات حرکتی مذکور تأثیرات منفی قابل‌ملاحظه‌ای بر برخی از جنبه‌های دیگر زندگی فرد داشته باشد که معمولاً تأثیر بسزایی بر امور تحصیلی و فعالیت‌های روزمره زندگی دارد. این اختلال با اختلالات پیش‌پاافتاده و ناچیز دوران کودکی شروع می‌شود و معمولاً بین سنین 6 تا 12 سالگی تشخیص داده می‌شود. این اختلال هم به صورت مجزا وجود دارد وهم به صورت توأم با سایر اختلالات مانند اختلالات یادگیری[6] یا [7]ADHDممکن است وجود داشته باشد. هنگامی‌که از کلمه دیسپراکسیا استفاده می‌شود تعریف بیشتر به سمت سازمان‌دهی برنامه‌ریزی و سازمانده‌ی حرکتی میل می­نماید (مورن اف بل، 2006).

سال­های اول زندگی دوره بسیار مهم تكامل حواس و به تبع آن ادراك و شناخت می­باشد. در این سال­ها درك و شناخت از محیط افزایش‌یافته و مهارت­ های حرکتی کم‌کم رشد می­ کنند. برخی از کودکان در مهارت­ های حرکتی نظیر حرکات روزانه خود که نیازمند هماهنگی می‌باشد، مشکل‌دارند. اختلال در اجرای حرکات هماهنگ دغدغه همیشگی برخی از والدین، مربیان، معلمان و محققان علوم حرکتی و توان‌بخشی بوده است تا جایی که سال 1930، دوره نشانگان دست و پا چلفتی نامیده شد (آمراتونگا[8]، 2004). این نشانگان به معنی وضعیت رفتارهای حرکتی بی­ دست و پا که می ­تواند باهر ناحیه عصبی خاص ارتباط داشته و باعث اختلال و یا آسیب شود، می­باشد. اگر چه این اصطلاح همچنان مورد استفاده قرار می­گیرد، اما در حال حاضر اصطلاح اختلال هماهنگی رشدی مورد استفاده مجامع علمی و آکادمیک رایج شده است. به عبارت دیگر آن‌ ها کودکانی هستند که دارای اختلال هماهنگی رشدی (DCD) هستند (مورن اف بل، 2002). اختلال هماهنگی رشد (DCD) یک اصطلاح عمومی در توضیح مشکلات مهارت­ های فیزیکی می‌باشد که شباهتی به بیماری شناخته‌شده یا تأخیر کلی ندارد، این اختلال بر نحوه عملکرد شخص مبتلا تأثیر می‌گذارد. DCD زمانی رخ می­دهد که در رشد مهارت­ های حرکتی تأخیر ایجاد شود و یا در حین اجرای حرکات هماهنگ شده مشکلی به وجود آید که باعث ناتوانی در انجام وظایف روزمره خواهد شد. به عبارت دیگر طرح و اجرای جابجای حرکت فرد دچار آسیب می‌شود (جیویس[9]، 2003). اختلال هماهنگی رشدی برای توضیح مشکلاتی در زمینه رشد مهارت­ های حرکتی به کار می رود، این عارضه در ابتدای زمینه یادگیری و یا حرکت­هایی که نیاز به هماهنگی حرکتی دارند به صورت یک مشکل آشکار خواهد شد. میزان شیوع اختلالات هماهنگی رشد در میان کودکان (7سال) حدود 5 تا 6 درصد گزارش شده است که مشکلاتی از جمله تأخیر رشدی، اختلال تعادل، اختلال ادراکی و ضعف و هماهنگی حرکتی در کودکان مبتلا تأیید شده است (انجمن روان‌پزشکی امریکا، 1994) و براساس گزارش‌ها، پسران سه تا هفت برابر بیشتر از دختران به این اختلال مبتلا می‌شوند (کادسیو[10] و گیلبرگ[11]، 1999). سایر مشکلات این کودکان که به دو دسته‌ی جسمانی و حرکتی شامل: آگاهی بدنی پایین، مشکلاتی در انجام حرکات درشت و ظریف، تأخیر در یادگیری مهارت­ های حرکتی خاص، اختلال در انجام فعالیت‌هایی که به تغییر مداوم وضعیت بدن نیاز دارد و فعالیت‌هایی که نیاز به هماهنگی دو طرف بدن دارد؛ و رفتاری شامل: خستگی زودرس، آستانه تحمل ناکامی پایین و اجتناب از بازی تقسیم می­شوند (میسیونا[12]، 2011).

حدود 2/1 کودکان در سن پیش‌دبستانی به اختلالات هماهنگی رشدی مبتلا می‌شوند، مشکل شدید در هنگام نشستن، ناتوانی در ایستادن بدون کمک، ناتوانی یا مشکل شدید در هنگام چهار دست و پا رفتن، راه رفتن خیلی کند و تعدادی از نشانه‌های سنین دبستانی دیده می­شوند نظیر مشکل در گرفتن مداد یا نقاشی کردن، مشکل در انداختن توپ و دوچرخه‌سواری، ضعف در زمان ورزش کردن، مشکل در توجه و تمرکز و یادآوری، نوعی عدم کنترل در همه حرکت‌ها، زمین خوردن مداوم در هنگام بازی و عدم توانایی گرفتن اشیا در دست و غیره (علیزاده، 1383). در کار تحقیقاتی(ساجن[13] و چمبرز[14]، 2005)، با عنوان خام حركتی در کودکان و بررسی این که آیا این کودکان با افزایش سن بهبود میابند؟ 17 کودک در سن 6 سالگی مورد آزمون قرارگرفته و سپس در سن 16 سالگی دوباره آزمون­ها به عمل آمد و مشخص شد مشکلاتی که در 6 سالگی وجود داشت در 16 سالگی نیز ادامه دارد در یک کار تحقیقاتی دیگر کربی[15] و همکاران که در سال 2008 انجام شد کودکان سوئدی مورد مطالعه قرار گرفتند در این آزمون 818 کودک از نظر توانایی درک مطالب هنگام خواندن در سن 7 سالگی مورد آزمون قرار گرفتند و همین طور در سن 10 سالگی این آزمون تکرار شد نتیجه این که ارتباط معناداری بین نتایج این دو آزمون وجود داشت پس می­توان نتیجه گرفت این کودکان بدون مداخلات درمانی اگرچه بدتر نمی‌شوند اما بهبودی نیز حاصل نمی‌گردد (کربی و همکاران، 2008). در سال 1377 آقای بلیانی در پژوهشی با موضوع “تأثیر یک برنامه تمرینی منتخب بر توانایی‌های ادراکی- حرکتی پسران کلاس اول دبستان” انجام داد، به این نتیجه رسید که تعادل ایستا، تعادل پویا، سرعت، دقت و هماهنگی تحت تأثیر برنامه تمرینی افزایش قابل ملاحظه‌ای داشته است. با توجه به اهمیت حرکت و تأثیر رشد آن در زندگی در تمام ابعاد وجودی انسان و تجارب حرکتی کسب‌شده در سنین اولیه که پایه‌های اصلی رشد و تکامل حرکتی را تشکیل می‌دهند و همچنین نقشی که فعالیت­های ادراکی حرکتی سازمان‌یافته در دوران پیش از دبستان در رشد و تکامل حرکتی شناختی کودکان دارند و اینکه بهترین زمان افزایش ظرفیت­ها و استعدادهای یک انسان، دوران کودکی است، ضرورت و اهمیت تحقیق در زمینه تأثیر فعالیت بدنی بر عملکرد حرکتی و شناختی کودکان کاملاً مشخص شده است. بیشتر تحقیقات به عمل آمده در رابطه با توانایی‌های ادراکی- حرکتی مانند نوشتن، خواندن، پیشرفت تحصیلی و… می­باشد.

نیس[16] (1966) اظهار داشت کودکانی که دارای مهارت­ های حرکتی بهتری هستند، در خواندن و نوشتن نسبت به کودکانی که هماهنگی بدنی ضعیف تری دارند، نمرات بهتری کسب می‌کنند. تعداد دانش‌آموزانی که در داخل کشور دچار اختلالات یادگیری هستند 4 تا 12 درصد گزارش شده است. این‌گونه مشکلات باعث افت تحصیلی، سرزنش و تحقیر این کودکان و بروز ناهنجاری‌های روانی در جامعه خواهد شد. بسیاری از متخصصان فعالیت­های حرکتی را ادامه بهبود مهارت­ های ادراکی می‌دانند از جمله فرضیه حرکت پاین و ایسایکس (1991). با مرور تحقیقات گذشته و چالش­های موجود این ضرورت احساس می شود که مطالعه بیشتری با روش‌های مداخله‌ای به ویژه با تاكید بر فعالیت بدنی و تمریناتی كه منجر به بهبود قابلیت‌های حركتی این دسته از افراد شود، می‌بایست انجام گیرد. این كودكان در فعالیت‌های حركتی نیازمند به هماهنگی همانند تعادل، اعمال چند عضوی هماهنگ نظیر هماهنگی دو دستی و هماهنگی چشم و دست و همچنین فعالیت‌های شناختی نظیر زمان واكنش و پیش‌بینی، توجه و حافظه هستند که در آن با مشكل مواجه هستند. اگر چه تحقیقاتی نیز در این زمینه صورت گرفته اما در خور توجه نبوده و اکثراً توصیفی و مقایسه‌ای بوده است. تا كنون تحقیقات اندكی با به‌کارگیری فعالیت‌های ادراكی و حركتی بر روی چنین افرادی صورت گرفته است. لازم به ذكر است كه فعالیت‌های ادراكی حركتی به دسته­ای از تمرینات اطلاق می‌شود كه به منظور بهبود قابلیت­های ادراكی كودكان از طریق فعالیت و تمرینات بدنی طراحی ‌شده‌اند. فعالیت­هایی نظیر تمرینات آگاهی بدنی، آگاهی جهت‌یابی، آگاهی فضایی و زمانی و غیره در زمره این تمرینات می‌باشند (رهبانفرد، 1377). با توجه به موضوعات مطرح‌شده، در پژوهش حاضر به دنبال بررسی نقش تمرینات ادراکی حرکتی بر روی بهبود فرایندهای شناختی و حرکتی کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی هستیم. هدف بررسی اثر یک دوره برنامه تمرینات ادراكی- حركتی بر برخی قابلیت‌های حركتی و شناختی این کودکان است.

اهمیت و ضرورت پژوهش:

علیرغم دارا بودن سطح هوشی متوسط و بالاتر در کودکان، نارسایی حرکتی تأثیر بسزایی بر سایر عملکردهای تحصیلی و اجتماعی آن‌ ها می­گذارد. از آنجا که تشخیص نیازهای آموزشی خاص در مراحل ابتدایی اهمیت بسزایی در کمک به کودک و پیشگیری از ایجاد آسیب­های دائمی به او دارد و با توجه به اینکه کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی نوعی معلولیت پنهان دارند، آسیب­پذیری آن‌ ها در برابر عدم تشخیص به موقع و اشتباه در تشخیص و یا مداخله نامربوط بسیار بالاست(ابراهیمی ثانی، 1389). کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی در یادگیری و انجام یک فعالیت حرکتی که از آن‌ ها انتظار می­رود، رفتار حرکتی ناموزون و بی‌کفایتی از خود نشان می­دهند. این اختلال، پیشرفت تحصیلی و سایر فعالیت­های روزمره فرد را دچار مشکل می‌کند (علیزاده، 1375). در این سندرم علی‌رغم سالم بودن سیستم عصبی- حرکتی، حرکات به صورت هماهنگ و ماهرانه انجام نمی­گیرد و در اجرای هدفمند حرکات ناتوانی دیده می‌شود که البته همه‌ی فعالیت‌های روزمره زندگی متأثر از مهارت‌های هدفمند حرکتی هست (پدرتی[1]؛ زورتن[2]؛1990). این کودکان ممکن است در شناخت یا درک و یادگیری مشکلات مهمی داشته باشند مهارت‌های حرکتی به کودک امکان می‌دهد تا کنترل بیشتری بر زندگی خود پیدا کند. توانایی ادراکی- حرکتی که نتیجه رشد عصبی و تجارب یادگیری گذشته فرد هستند معمولاً تا حدودی قبل از ورود به مدرسه تکامل می‌یابند. اما به علت کمبود تجارب مفید دوران کودکی و بروز اختلال­هایی در روند رشد طبیعی، مشکلاتی برای کودکان به وجود می­آورد و در نتیجه مهارت‌های حرکتی درشت و ظریف، هماهنگی حرکتی و حتی زبان جریان طبیعی را طی نمی­ کنند و فرد دچار مشکل می­ شود. نتایج تحقیق حاضر هم از منظر تئوری می‌تواند دانش پایه ما را در خصوص چگونگی اثرگذاری این فعالیت‌ها بر قابلیت‌های حركتی و شناختی این دسته از افراد بسط دهد و هم از نقطه‌نظر كاربردی می‌تواند خطوط راهنمایی را برای مربیان و افرادی كه با این دسته از کودکان كار می‌کنند ترسیم كند.

لذا غنی نمودن تجارب حرکتی کودک در زمینه‌های مختلف حرکتی ادراکی، هماهنگی حرکتی، توانایی وی را در درک و شناخت هدف­های حیطه شناختی، حیطه عاطفی و حیطه روانی حرکتی افزایش خواهد داد. به طوری که آموزش بالینی در فرایند پیشگیری اصلاح و درمان با فراهم ساختن فعالیت‌های حرکتی معنی‌داری که به طور متوالی سازمان داده می‌شود، جهت کمک به کودکان مبتلا به اختلال‌های هماهنگی حرکتی در گسترش جریان یادگیری و سایر فعالیت‌های روزمره فرد، مفید و موثر خواهد بود. تشخیص کودکان با اختلال هماهنگی رشدی، و ارائه راهبردها و تدابیر مناسب آموزشی و اجرایی و بودجه‌بندی مناسب برای پیشگیری و درمان این اختلالات ضرورت دارد. ضمناً با توجه به اهمیت رشد و تکامل کودکان در ابعاد عاطفی، شناختی و روانی- حرکتی و نیز تأثیر رشد توانایی­های ادراکی- حرکتی کودک بر یادگیری در تمام ابعاد زندگی، نتایج این تحقیق می ­تواند در راستای سلامتی کودکان جامعه در مدارس و نیز در هر مکانی که به نوعی بر تعلیم و تربیت حرکتی کودکان سروکار دارند، مورد استفاده قرار گیرد. همچنین نتایج این تحقیق می ­تواند به مربیان و معلمان ورزش به ویژه در دوران ابتدایی کمک کند. با توجه به آنچه بیان شد و با توجه به کمبود مطالعات در زمینه ادراکی- حرکتی در کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی با وجود ضعفی که در این مهارت دارند (ابراهیمی ثانی، 1389). همچنین کم توجهی به دوره­­های حساس در رشد کودکان در برنامه آموزش پرورش کشور، به نظر می­رسد یک برنامه رشدی منتخب می ­تواند تأثیر مطلوبی بر توانایی­های ادراکی- حرکتی آن‌ ها داشته باشد، به این منظور، این کودکان را شناسایی و سپس با بهره گرفتن از تمرین­های ادراکی- حرکتی سعی می­ شود، در صورت امکان تأخیر ادراکی- حرکتی آن‌ ها را برطرف نماییم.

[1] pedretti

[2] zoltan

پایان نامه

[1] Kephart, Getman & bark

[2] Pelham

[3] Bender

[4] Developmental Coordination Disorder (DCD)

[5] Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, Fourth Edition Text Revision (DSM-IVTR)

[6] Learning Disorder (LD)

[7] Attention Deficit Hyperactivity disorder (ADHD)

[8] Ameratunga

[9] Jayvis

[10] Kadesjo

[11] Gillberg

[12] Missiuna

[13] Sudgen

[14] Chambers

[15] Kirby

[16] niss

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:33:00 ب.ظ ]




ایستادن طولانی مدت یکی از رایج‌ترین فعالیت‌های انسان است. کیفت عملکرد در بسیاری از فعالیت‌های روزمره انسان تحت تأثیر توانایی کنترل پاسچر در وضعیت ایستاده است. همچنین در برخی از رشته‌های ورزشی مانند تیراندازی عملکرد ورزشکاران وابستگی فراوانی به کنترل پاسچر در حالت ایستاده دارد. ایستادن‌ طولانی مدت سیستم‌های حسی-حرکتی فرد را با خستگی روبرو می‌کند که می‌تواند بر عملکرد افراد اثرگذار باشد. در تیراندازی دقت شاخص اصلی برای بررسی مهارت یک تیرانداز می‌باشد. در طول یک مسابقه تیراندازی، دقت ممکن است تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار گیرد، که خستگی عضلانی می‌تواند یکی از مهمترین این عوامل باشد. یافتن روش‌هایی در جهت کاهش خستگی عضلانی می‌تواند بر عملکرد ورزشی طی ایستادن طولانی‌مدت اثرات مثبت داشته باشد. یکی از این روش‌ها می‌تواند تغییر فرم ایستادن و استراحت بین هر شلیک باشد. از اینرو مطالعه حاضر با هدف مقایسه دقت هدف‌گیری و خستگی عضلات مچ‌پا در دو فرم وضعیتی تیراندازی با تپانچه بادی انجام شد.

2-1- بیان مسئله پژوهش

در بسیاری از فعالیت‌های روزمره و در برخی ورزش‌ها مانند گلف و تیراندازی، ایستادن برای مدت طولانی با حفظ وضعیت مناسب ضروری است(S.J. Janice Tan, 2011). تیراندازان برای دست‌یابی به رکوردهای مناسب، به مدت طولانی نیازمند ثبات در وضعیت ذهنی و بدنی خود هستند. طول زمان برگزاری مسابقات تیراندازی با اسلحه‌ی بادی در بخش مردان، 105 دقیقه برای شلیک 60 تیر و در بخش زنان 75 دقیقه برای شلیک 40 تیر میباشد(اجتهد، 1387). قوانین مسابقات تیراندازی به افراد اجازه شلیک در وضعیت نشسته را نمی‌دهد، بنابراین برای یک تیرانداز، بیشتر زمان یک مسابقه تیراندازی در وضعیت ایستاده سپری می‌شود. تیراندازی با تپانچه بادی 10 متر یکی از مواد رشته تیراندازی با اسلحه است که در آن فرد باید به مدت طولانی بایستد.

برخی از مهمترین عضلاتی که در کنترل پاسچر در ایستادن طولانی، شرکت دارند، عبارتند از: ساقی قدامی، نعلی و دوقلو که حول مفصل مچ قرار دارند. (Di Giulio, Maganaris, Vasilios, & Loran, 2009; C.F. Runge, 1999) در ایستادن طولانی مدت، واحدهای حرکتی عضلات کنترل کننده پاسچر، به صورت مداوم فعال هستند، که ممکن است موجب وقوع خستگی عضلانی شود. بر اساس نتایج پژوهش‌های پیشین، می‌توان خستگی عضلانی را به عنوان یکی از فاکتورهای تأثیرگذار بر کنترل پاسچر در وضعیت ایستاده در نظر گرفت (Suponitsky, vebitsky, Peled & Mizrahi, 2008). از سوی دیگر پژوهش‌های پیشین نشان داده‌اند که با افزایش خستگی عضلات ساق، جابه جایی مرکز فشار بیشتر شده و این بدان معناست که نوسانات قامتی نیز افزایش پیدا کرده است که این می‌تواند باعث کاهش تعادل، افزایش سقوط یا کاهش کارایی افراد در انجام فعالیت‌های روزمره شود. (Vuillerme & Nougier 2001, Prieu).

پایان نامه

افزایش نوسانات قامتی می‌تواند باعث کاهش کنترل پاسچر و در نتیجه کاهش دقت در تیراندازی شود. خستگی در این عضلات طی ایستادن طولانی مدت، در افراد غیر ورزشکار معنادار بوده است (Sartika & Dawal, 2009; S.J. Janice Tan, 2011; Rahim, Omar, Halim Alias, Ibrahim & Mas,2010 )با این وجود پژوهشی در رابطه با میزان خستگی عضلانی در تیراندازان حرفه‌ای و اثر آن بر دقت تیراندازی یافت نشد.

بررسی میزان خستگی هر کدام از عضلات اندام تحتانی در تیراندازی و شناسایی عضله یا عضلاتی که بیشتر فعالیت می‌کنند، می‌تواند راهنمای مناسبی برای مربیان در طراحی برنامه‌های تمرینی باشد. همچنین یافتن روش‌های نوین با هدف کاهش خستگی و افزایش دقت در تیراندازان ضروری به نظر می‌رسد. با توجه به ضعف ادبیات پژوهشی در زمینه میزان بروز خستگی در تیراندازان حرفه‌ای حین رقابت و مبهم بودن اثر خستگی عضلانی بر عملکرد این افراد، پژوهش پیش‌رو با هدف بررسی نیمرخ فعالیت عضلانی تیراندزان در ایستادن‌های طولانی‌مدت طرح‌ریزی شد. همچنین در این پژوهش اثر دو فرم متفاوت تیراندازی (فرم ایستادن ممتد بدون استراحت و ایستادن در کل مدت تیراندازی و فرم نشستن‌های متناوب با بازه‌های استراحت 20 دقیقه‌ای) بر عملکرد تیراندازان و فعالیت عضلانی مورد بررسی قرار گرفت.

3-1- ضرورت و اهمیت پژوهش

خستگی عضلات مچ پا موجب کاهش کنترل پاسچر می‌شود، بنابراین ممکن است این خستگی روی عملکرد تیراندازان اثر منفی بگذارد که بررسی این مسئله ضروری به نظر می‌رسد. در خلال یک مسابقه تیراندازی، برخی تیراندازان تا پایان رقابت سرجای خودشان میمانند و برخی دیگر به منظور شنیدن راهنمایی مربی خط مسابقه را ترک می‌کنند و بعضی هم برای رفع خستگی بر روی صندلی خود می‌نشینند. ممکن است که هر یک از این حالات چندین بار به وقوع بپیوندد. این نشان می‌دهد که از سوی مربیان و بر اساس استراتژی مسابقاتی و تاکتیک تیراندازان رویه خاصی پیگیری نمی شود و هر تیرانداز برنامه خود را دنبال می‌کند. با این وجود تیرانداز با هدف کسب امتیاز بیشتر و افزایش تمرکز بر روی عملکرد خود، سعی بر آن دارد که وضعیت ایستای خود را حفظ نماید و در صورت امکان از نشستن خودداری نماید تا وضعیت بدنی خود را که با توجه به سیبل تنظیم کرده است حفظ کند. علی‌رغم اینکه نشستن‌های متناوب یا خارج شدن از خط می‌تواند در رفع خستگی فرد موثر باشد، بیان می‌شود که این امر می‌تواند موجب کاهش تمرکز و در نتیجه کاهش دقت ورزشکار شود. از این‌رو ورزشکاران حرفه‌ای این رشته سعی می‌کنند طی زمان اجرای مسابقه، از نشستن خودداری نمایند.

با این حال در بررسی‌های انجام شده، شواهد علمی حاکی از بهتر بودن رکورد افرادی که حین مسابقه استراحت نمی‌کنند در قیاس با گروهی که استراحت می‌کنند یافت نشد. بنابراین توجه به مزایای استراحت حین مسابقه تیراندازی برای کاهش خستگی و اثرات متعاقب آن بر عملکرد ضروری به نظر می‌رسد. همچنین در خصوص تاثیر خستگی بر عملکرد ورزشی تیراندازان و استراحت های بینابینی در طول رقابت، می تواند به طراحی استراتژی و تاکتیک مسابقاتی ورزشکاران کمک کند. با بررسی فعالیت عضلانی حین تیراندازی و ایستادن طولانی‌مدت و شناخت تعامل بین فعالیت عضلانی و دقت در تیراندازی می‌توان راهکارهایی را برای بهبود عملکرد ارائه کرد.

2 – Shooting

[2] – 10 m Air pistol

[3] -posture sway

1 – Prolong standing

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:32:00 ب.ظ ]




فناوری­های نوین با سرعتی سرسام­آور در حال پیشرفت هستند، به طوری كه جوامع به صورت عام و بازار به صورت خاص با شتابی وصف ناپذیربه دنبال ترفندهایی می­گردند كه بقایشان را در این عرصه آشفته و متلاطم تضمین كنند. سازمان­ها باید بپذیرند كه فلسفه حیاتشان تغییركرده است و دیگر زنده بودن به معنای رسیدن به وضعیت سوددهی مداوم نمی ­باشد و باید به دنبال رقابت و ابزار آن باشند، چرا كه امروزه كمتر شركتی در این عرصه به صورت سنتی و به دور از قواعد جدید بازی كسب و كار می­كند و برای این­كه بتواند پا به پای رقبا باقی ماند یا شاید به سختی و با مهارت بسیـار بتـواند یک قدم از آن­ها پیش گرفت، می­بایستی به قواعد بازی كاملاً مسلط بوده تا شاید روزی بتوان خود یک قاعده جدید انگاشت. بنابراین تسلط بر فناوری­ها وابزارهای جدید در كسب و كار یک الزام و ضرورتی اجتناب ناپذیر تلقی شود (باقری 1389، 5).

یكی از ابزارهای بی­نظیر و جدید به منظور بقا در میان رقبای خویش استفاده از هوش سازمان می­باشد. هوش سازمانی به عنوان راهبردی مهم و ضروری برای حفظ مزیت رقابتی سازمان­ها و صنایع توسعه یافته و به عنوان یک ضرورت برای دستیابی به بهره­وری بیشتر در سازمان­ها و صنایع كوچك و بزرگ مطرح شده است. شناسایی هوش سازمانی این امکان را به سازمان می­دهد که بتواند نیاز به تغییرات را تشخیص دهد و امکان بهینه سازی فرایند و بهبود عملکرد خود و زیر مجموعه وابسته را فراهم سازد و با به کارگیری راه حل­های هوش سازمانی می تواند میزان تعهد کارکنان نسبت به سازمان را افزایش داده و زمینه مناسبی جهت شکوفایی استعدادهای بالقوه کارکنان و افزایش بهره­وری در سازمان را فراهم نمایند. بررسی های محققان نشان داده است که هوش سازمانی تحت تأثیر یک سری عوامل تعیین­کننده مانند مدیریت دانش، فرهنگ، استراتژی­ های سازمانی و ساختار سازمانی می­باشد، که توجه به آن­ها می ­تواند گامی مهم در جهت بهبود کارایی و اثر بخشی و افزایش هوش سازمانی در سازمان باشد (کهنسال 1388، 12).

همان­گونه که بیان شد یکی از عوامل مؤثر و تأثیرگذار بر هوش سازمانی، مدیریت دانش می­باشد.  

مدیریت دانش از طریق اطلاعات و دانش به برنامه ریزی، هدایت و تصمیم ­گیری صحیح درسازمان كمك می­كند. دانش می ­تواند در سازمان توزیع شود و مهم­تر آن­كه برای اتخاذ تصمیمات مناسب باشد و از این طریق منجر به كسب رقابتی برای سازمان گردد و در نهایت میزان هوش سازمانی را به صورت چشمگیر افزایش دهد .

هوش سازمانی سبب می­ شود كه سازمان­ها آگاه­تر در بازار رقابتی ظاهر شوند و همانند انسان­ها كه از طریق هوش خود با محیط به ارتباط می ­پردازد و از دانش وتجربه خود برای حل مشكلات استفاده می­كنند. سازمان­ها نیز در كسب و كار از طریق ابزارها، چهارچوب­ها و روش­های هوش سازمانی به صورت هوشمندانه به تطبیق با محیط، حل مشكلات، كاهش هزینه­ها و افزایش سود می ­پردازد. سرمایه ­گذاری در این زمینه سبب كسب مزیت رقابتی برای سازمان می­ شود. از سوی دیگر مدیریت دانش به عنوان فرایندی منسجم دانش ضمنی و صریح را برای نیل به این هوشمندی فراهم می­سازد واین تعامل به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم حاصل می­گردد. مدیریت دانش از طریق گام­های خود به صورت متمایز با چرخه هوشمندی سازمان ارتباط برقرار می­كند و از طریق ایجاد و كسب دانش به هدایت و برنامه ­ریزی بهتر و دقیقتر هوشمندی كمك می­كند. در این مسیر، دانش صریح از كل سازمان گردآوری و در اختیار برنامه ریزان و هدایتگران سازمانی قرار می­گیرد. این دانش می­توان در قالب الكترونیكی به عنوان ورودی برای ابزار­های سازمان باهوش مورد استفاده قرار گیرد (بیک زاده و همکاران 1389، 19).

دانش و تجربه افراد در كنار هم ، بویژه در تنظیمات سازمانی موجب توسعه هوش سازمانی می‌گردد. هدف كلیدی هوش سازمانی نگهداشتن سازمان در وضعیت مناسب اطلاعاتی و ایجاد آمادگی برای سازمان در مقابل چالش­ها است. اتحاد و هم افزایی میان هوش سازمانی و مدیریت دانش به تعیین جریان دانش و شكاف­ها برای ارزیابی بهتر موقعیتی كه سازمان در آن قرار دارد، آن­چه لازم است بداند و آن­چه بهتر است دنبال كند، كمك می­كند. مدیریت دانش از طریق مدیریت بهتر ایده­ها، افزایش توانمندی و بهره­وری كاركنان و رهبری مؤثر دانش می ­تواند منجر به افزایش هوش سازمانی گردد. بنابراین مدیریت دانش از طریق تزریق اطلاعات و دانش در سازمان­ها به هوش سازمانی در فرایند تصمیم­گیری، برنامه ­ریزی، هدف گذاری كمك می­كند (طاهری 1389، 23). بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی ارتباط بین مؤلفه ­های مدیریت دانش و هوش سازمانی در کارکنان هیآت­های ورزشی استان کرمان بود.

2-1- بیان مسئله

دانش سازمانی به زعم غالب مدیران موفق دنیا، یکی از مهمترین سرمایه­ شرکت­های سده بیست و یکم محسوب می­ شود که مدیریت بهینه آن موجب ارتقا سطح کیفی سازمان می­گردد(شاهین 1390، 19). مدیریت دانش فرایندی است که به سازمان­ها در شناسایی، انتخاب، سازماندهی، انتشار و انتقال اطلاعات مهم و مهارت­ هایی که بخشی از سابقه سازمان هستند و عموماً به صورت ساختار نیافته در سازمان وجود دارند، یاری می­رساند (ستاری قهفرخی 1386، 8). در واقع مدیریت دانش”فرایند نظام­مند و یکپارچه هماهنگی در سطح سازمانی به منظور دستیابی به اهداف سازمانی است”، که هدف از فعالیت­های آن در سازمان، اطمینان از رشد و تداوم فعالیت­ها در جهت حفظ دانش حیاتی در تمام سطوح، به کارگیری دانش موجود در تمام چرخه­ها، ترکیب دانش در جهت هم افزایی، کسب مداوم دانش مربوطه و توسعه دانش جدید از طریق یادگیری مداوم است که به وسیله تجارب درونی و دانش بیرونی ایجاد می­ شود (کان یی وونگ 2005، 13). از طرفی دیگر امروزه صحبت از انواع مختلف هوش است. در هر مورد، هوش به توانایی دریافت، درك و كاربرد نمادها و سمبل­ها كه نوعی توانایی انتزاعی است، اشاره دارد. امروزه هوش، پیشوند بسیاری از مفاهیم مدیریتی شده است و این نشان دهنده تغییر نگاه سازمان­ها و متفكران سازمانی از هوش تستی بر رویكرد­های نوین به مقوله هوش است. یكی از انواع هوش، هوش سازمانی است. هوش سازمانی یعنی داشتن دانشی فراگیر از همه عواملی كه بر سازمان مؤثر است. داشتن دانشی عمیق نسبت به همه عوامل مثل مشتریان، رقبا، محیط اقتصادی، عملیات و فرایندی سازمانی كه تأثیر زیادی بر كیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان می­گذارد، وما را برای تصمیم ­گیری سازمانی توانمند می­سازد(ابرزی 1385، 30). ایده و مفهوم هوش سازمانی مهم است چرا که پارادایم های جزیی دیگری همچون مدیریت دانش را در بر می­گیرد. تمرکز اصلی هوش سازمانی بر دانش می­باشد، تا آن­جایی که هوش سازمانی درحقیقت قابلیت یک سازمان درافزایش اطلاعات، نوآوری، دانش عمومی و عمل مؤثر بر پایه­ ایجاد دانش است (یالس 2005، 52).

در سال­های اخیر مدیریت دانش به موضوعی مهم و حیاتی برای موفقیت سازمان­ها تبدیل شده است. به گونه­ ای که اثربخشی آنها در گرو ایجاد، ذخیره­سازی، انتقال و بکارگیری به هنگام دانش می­باشد. با این وجود بسیاری از سازمان­ها آمادگی لازم را برای بهره­ گیری موفقیت­آمیز از استراتژی مدیریت دانش ندارند(ستاری قهفرخی 1386، 21). امروزه با اطمینان كامل می­توان ادعا كرد كه شناسایی و استفاده از هوش سازمانی می ­تواند قدرت رقابت پذیری یک سازمان را افزایش دهد و از دیگر سازمان­ها متمایز نماید. ضرورت بررسی هوش سازمانی در حال حاضر پاسخ به شرایط فعلی و نیاز مدیران است. سازمان با بهره گیری از هوش سازمانی، اثربخشی استفاده از ساختارهای اطلاعاتی موجود را در راستای اهداف خویش افزایش داده و اطلاعات از حالت عملیاتی و محدود شده به استفاده در لایه ­های اجرایی سازمان برای استفاده مدیران توسعه داده می­ شود. با توجه به اینكه مدیران در سازمان­هایی فعالیت می­كنند كه متأثر از محیط داخلی و خارجی خود می­باشند و در مقابل پاسخگویی به مسایل و مشكلات خود مثل انسان­ها نیازمند قدرت یادگیری هستند. بنابراین مسئله هوش سازمانی می ­تواند در این مهم كمك شایانی به مدیران كرده و آنها را قادر سازد تا با توجه به حافظة سازمانی خود پاسخگوی نیازها و مشكلات و عكس العمل به موقع به تغییرات محیطی باشند. بنابراین مدیران برای پیشبرد اهداف سازمانی و دستیابی به آنها نیاز به هوش سازمانی دارند كه بتوانند با اتكای به آن عملكرد خود را بهبود بخشند(بیک زاده و همکاران 1389، 48). امروزه صنعت ورزش به عنوان یکی از پردرآمدترین و تأثیرگذارترین صنایع در چرخه اقتصاد یک کشور شناخته شده است که حتی در روزهای رکود شدید اقتصادی، نسبت به دیگر صنایع از رکود کمتری برخوردار بوده است. از این رو سازمان­های ورزشی باید بکوشند تا در این محیط پر تلاطم از یکدیگر عقب نیفتند تا مشتریان خود که همانا تماشاگران، سهامداران، ورزشکاران، مربیان هستند را از دست ندهند. هیـأت­های ورزشی هر استان نیز تلاش می­ کنند با ارتقا و بهبود دائم سطح عملکرد خود بتوانند به نحو مؤثرتری در نیل به اهداف خود گام بردارند. یکی از مهم­ترین استراتژی­ هایی که می ­تواند در شرایط کنونی تاثیر بسزایی در این زمینه داشته باشد، مدیریت دانش است. ایجاد زمینه و پیش شرط­های سازمانی مناسب از جمله هوش سازمانی مناسب، اولین اقدامی است که باید برای پیاده­سازی موفقیت­آمیز این استراتژی انجام شود.

بنابراین پژوهش حاضر به منظور فراهم سازی شواهدی از رابطه­ بین زیر سیستم مدیریت دانش و هوش سازمانی انجام خواهد گرفت و به دنبال تحقق اهداف زیر است:

پایان نامه

1- آیا بین مدیریت دانش با هوش سازمانی در جامعه ی مورد مطالعه رابطه معناداری وجود دارد؟

2- آیا بین زیر سیستم­های مدیریت دانش با هوش سازمانی در جامعه­ مورد مطالعه رابطه معناداری وجود دارد؟

3- آیا مؤلفه ­های مدیریت دانش قادر به پیش بینی هوش سازمانی در جامعه­ مورد مطالعه می­باشند؟

3-1- ضرورت و اهمیت تحقیق

هیئت­های ورزشی تشكیلاتی است كه به منظور فراهم نمودن زمینه مساعدت جهت گسترش رشته ورزشی مربوطه و ایجاد انگیزه و نیز جذب آحاد مردم به امر ورزش و كشف استعدادها و بالابردن سطح مهارت­ های ورزشی بر اساس اصول و مبانی پیش‌بینی شده در اهداف فدراسیون و سازمان تربیت‌بدنی ایجاد گردیده است. این هیأت نماینده و جانشین فدراسیون ورزشی مربوطه در استان بوده كه فعالیت­های مرتبط در سطح استان را برابر مقررات فدراسیون مربوطه و بین‌المللی و هماهنگی با اداره تربیت‌بدنی استان و با رعایت كامل قوانین اجراء و نظارت می‌نمایند. درعصر اطلاعات و ارتباطات، انسان­ها بزرگترین سرمایه های هر سازمانی می­باشند. بسیاری از دانشمندان دانش مدیریت سرمایه ­های انسانی را یگانه منبع پایدار مزیت رقابتی سازمان­ها می­دانند (رحمتی 1390، 63). ایکوجیرو کارشناس مشهور معاملات ژاپن می­گوید:” در اقتصادی که تنها چیز با ثبات، بی­ثباتی است، یک منبع مطمئن و با دوام مزیت رقابتی، دانایی است.”وقتی هر شب تقاضاها تغییر می­ کند، فن آوری­ها توسعه می­یابد، رقبا زیاد می­شوند، سازمان­هایی موفق هستند که همواره دانش جدید ایجاد کنند. آن را به طور گسترده در سراسر سازمان اشاعه دهند و به سرعت آن را بصورت فناوری­ها و محصولات جدید نشان دهند (حسینی 1385، 102). پیلار اعتقاد دارد که دانش (و خصوصاًٌ ایجاد دانش، در امتداد انتشار و جمع­آوری آن در سازمان می ­تواند یک منبع استراتژیک کلیدی برای یادگیری سازمانی باشد(راب 2003، 78). از طرف دیگر سازمان­ها در محیط پر از تغییر و تحول قرار دارند و برای بقا و تداوم فعالیت خود نیاز به افزایش دانش و آگاهی کارکنان و پرسنل خود دارند. بنابراین هر مکانیزم سازنده­ای که برای افراد چنین امکانی را برای افزایش دانش و آگاهی فراهم سازد، به طور طبیعی به کارآیی و اثربخشی سازمانی کمک خواهد کرد و بقا و تداوم فعالیت و رقابت آن سازمان را موجب خواهد شد. از طرف دیگر برای پیشرفت و توسعه ورزش کشور، ادارات ورزش و جوانان استان­ها نقش بسیار مهم و کلیدی در برنامه ­ریزی، سازمان­دهی، و اجرای فعالیت­های ورزشی را دارا هستند و این ادارات در صورت داشتن مدیریتی کارآمد و اثربخش بهتر می­توانند به توسعه و پیشرفت ورزش در کشور کمک کنند (رحمتی 1390، 70).

همانگونه كه در دنیای انسانی و در حیات پرتلاطم بشری انسان­هایی موفق و كارآ خواهند بود كه دارای هوشی سرشار و بهره­مند از درجه­ هوشی بالا باشند، قطعاً در دنیای سازمانی نیز وضع به همین­گونه خواهد بود، به خصوص این كه در عصر حاضر هر چه زمان به جلوتر می رود با توجه به پیشرفت علوم و فنون و پیدایش نیازها و چالش­های جدید، سازمان­ها نیز پیچیده­تر و اداره­ی آن ها نیز مشكل­تر می­ شود و نیاز به دانش جدید بیش از پیش مورد تأکید قرار می­گیرد (غلامی 1390، 53). اكثر مدیران اجرایی بر این باور هستند كه دانش مهمترین موهبت یا نعمت در سازمان است. آنها باور می­كنند كه آگاهی مغزی، ذهنی و هوشیاری، اصلی عمده و مهم در سازمان آن­ها است، همان چیزی كه موجب ایجاد رقابت در سازمان    می­ شود، لذا تلاش می­كنند تا از هوش سازمانی بهره ببرند تا به یک رقابت صحیح دست یابند (لیبویتز 1999، 79). در دنیای امروز ارتقاء هوش سازمانی یكی از الزامات غیرقابل انكار برای اغلب سازمان­هااست تا بتوانند از طریق كسب و تجزیه و تحلیل اطلاعات، و همین طور افزایش دانش و ایجاد آگاهی، بر قابلیت­های خود بیفزایند. از طرفی نیز افزایش هوش سازمانی موجب می­گردد سازمان­ها اطلاعات محیط اطراف خود را سریعتر و با دقت بیشتری تجزیه و تحلیل كرده و نتایج حاصل را به طریق سودمند ذخیره و در مواقع مقتضی در دسترس تصمیم­گیرندگان قرار­دهند. این امر جریان تبادل اطلاعات و دانش را در بستر سازمان تسریع كرده و اثربخشی فرایند تفكر و تصمیم ­گیری جمعی را به نحو چشمگیری بهبود می بخشد (شاهین 1390، 60). میزان هوش سازمانی سازمان­ها، مانند انسان­ها، متغیر و متفاوت است. یعنی مجموعه ای از عوامل درونی و بیرونی در بروز و رشد آن تأثیر می ­گذارد. سازمان­ها نیز همانند انسان­ها، درجه­ای از هوشمندی را به نمایش می­گذارند. برخی از سازمان­ها بسیار كند ذهن هستند.آنها حتی نمی­ توانند سیگنال­های بسیار قوی از تغییرات محیط خود را تشخیص دهند و در پاسخ به این محرك­ها بسیار ناتوانند. این سازمان­ها به آرامی یاد می­گیرند و بدون هیچگونه درك و بینش اشتباهات قبلی خود را تكرار می­كنند (غلامی 1390، 107).

با توجه به نکات ذکر شده و با توجه به تأکید دولت به اقتصادهای دانش محور در افق توسعة کشور، و همچنین مزایای مدیریت دانش و شناخت بهتر عوامل موفقیت آن به ویژه هوش سازمانی، و همچنین این­كه هم اكنون موضوع مدیریت دانش و هوش سازمانی به عنوان یک نیاز شناخته می­ شود و موضوع جدیدی می­باشد و به دلیل كمبود پژوهش­های صورت گرفته در رابطه با موضوع هوش سازمانی در ایران، و بخصوص در سازمان­های ورزشی، این موضوع نیازمند بحث بیشتری می­باشد. تا از یک طرف مدیران و دست اندركاران سازمان­ها با مقوله مدیریت دانش و هوش سازمانی و همچنین ابعاد آن آشنا باشند و هم بتوانند عملكرد خویش را با توجه به ابعاد هوش سازمانی بهبود بخشند. بنابراین هیأت­های ورزشی استان ها می­توانند ضمن ارزیابی وضعیت مدیریت دانش به کمک هوش سازمانی به ایجاد تنوع در منابع مالی، تحلیل برنامه­ ها و عملكردها، توسعه چشم اندازها، باز تعریف ماموریتها و طراحی راهبردهای مناسب بپردازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:31:00 ب.ظ ]




2-1- بیان مسئله

عضلات چرخاننده بازو RC[1] شامل فوق­خاری، تحت­خاری، گرد گوچک و تحت­کتفی هستند که که این چهار عضله باهم، عضلات RC را تشکیل می­دهند.

عضله فوق­خاری و عضله دلتوئید، عضلات اصلی در آبداکشن مفصل شانه هستند. مطالعات نشان
می­دهد که عضلات RC، دو عملکرد اصلی در مفصل بازویی- دوری دارند که شامل ۱) نقش حرکتی استخوان بازو در مفصل شانه ۲) تثبیت مفصل گلنوهومرال

افزایش پارگی یا نقص RC، منجر به نیمه دررفتگی سر استخوان بازو و نقص عملکرد مفصل شانه
می­ شود. عضلات RC با همکاری هم مفصلی را که ذاتا ناپایدار است را احاطه کرده ­اند و مفصل گلنوهومرال را از طریق زوج نیرو هم در صفحه فرونتال و هم در صفحه عرضی پایدار می­ کنند( فانک 2005[2]).

بنابراین پارگی در هرکدام از عضلات RC مخصوصاً فوق­خاری باعث ناپایدار شدن شانه می­گردد و باعث می­ شود که شانه نتواند عملکرد مناسب خود را به عنوان متحرک­ترین مفصل بدن انجام دهد. عضله فوق­خاری در حرکت آبداکشن و در تولید نیروی کوپل در صفحه عرضی مفصل شانه موثر است. پس تشخیص به موقع آسیب در عضله فوق­خاری این امکان را می­دهد که با درمان این عضله، کارایی سریع تر مفصل شانه به دست آید. تست­های زیادی برای سنجش آسیب عضله فوق­خاری وجود دارد اما هیچ یک از این تست­ها به عنوان مناسب­ترین تست شناخته نشده است. هدف از تحقیق حاضر ارائه یک تست مناسب برای عضله فوق­خاری است. در این مطالعه به دلیل اینکه از لحاظ بیومکانیکی عضله
فوق­خاری در حالت اکستنشن آرنج بیشتر فعال است تمام تست­ها در این مطالعه وضعیت اکستنشن آرنج انجام می­ شود.

3-1- سابقه و ضرورت انجام پژوهش

عموما اختلالات شانه شایع است و اغلب به علت آسیب دیدگی تاندون RC و مخصوصاً تاندون عضله فوق­خاری است(ال مند[1] و همکاران۱۹۹۰،جی اسوند[2] و همکاران۱۹۹۸، نیر [3] و همکاران۱۹۸۳). اساس فرض، در سنجش شناخت آسیب فوق­خاری، این است که باید در درجه اول فوق­خاری فعال شود که با حداقل شدت فعالیت سایر عضلاتی شانه همراه باشد.

به منظور سنجش آسیب عضله فوق­خاری، برای نخستین بار توسط مونیز وجاب وضعیت ۹۰ درجه آبداکشن بازو و ۳۰ درجه هوریزنتال فلکشن در صفحه کتف که با چرخش داخلی بازو و به کار بردن مقاومت در مقابل آبداکشن پیشنهاد شد. آنها با این موقعیت آزمایشی ادعا کردند که فعالیت عضله فوق­خاری را می­توان از سایر عضلات تفکیک کرد و آنرا تست Empty can (EC) نامیدند( مونیز و جاب[4] ۱۹۸۲). با این حال برای حمایت از این نتیجه تنها سیگنال­های خام Emg را از عضلات RC، تنها در یک آزمودنی و بدون نرملایز سازی گزارش کردند.

از آنجا که در طول چرخش داخلی برجستگی بزرگ به زیر قوس آخرومی-ترقوه­ای برخورد می­ کند، 45 درجه چرخش خارجی را به جای چرخش داخلی در تست جاب به کار بردند وبه عنوان تست Full can (FC) نامیدند.آنها استدلال کردند که وضعیت FC درد کمتری را نسبت به EC برمی­انگیزد و بنابراین برای عملکرد فوق­خاری یک آزمایش قابل اطمینان­تری است.

کلی و همکارانش بیان کردند که در این وضعیت شدت فعالیت عضله فوق­خاری در تست FC وEC مشابه است.( کلی و کدرمس[5] ۱۹۹۶).

گرچه کلی وکدرمس فعالیت ۸ عضله شانه را گزارش کردند اما آنها از گزارش سطح فعالیت نسبی بین عضله فوق­خاری و دیگر عضلات شانه قصور کردند.

تا حدی بر اساس نتایج EC و FCبه صورت بالینی، برای تشخیص آسیب فوق­خاری از این دو تست استفاده می­ شود. با این حال نتایج الکترومیوگرافی[6] جاب و کلی داده ­های کافی برای حمایت از تفکیک فعالیت عضله فوق­خاری در تست­های FC و EC ارائه نکرده ­اند.

در واقع شواهد الکترومیوگرافی نشان می­دهد که در تست­های FC و EC شدت فعالیت عضله دلتوئید بالا است(تونزند[7] و همکاران ۱۹۹۱،مولانگل[8] و همکاران۱۹۹۶، رینولد[9] و همکاران۲۰۰۷). علاوه بر عضله فوق­خاری (مولانگل و همکاران۱۹۹۶، رولندز و همکاران[10] ۱۹۹۵،بیچر[11] و همکاران۲۰۰۸)، تحت­کتفی (تونزند و همکاران ۱۹۹۱، بیچرو همکاران۲۰۰۸) و دندانه ای قدامی (مولانگل و همکاران۱۹۹۶ ، بیچرو همکاران۲۰۰۸) فعال هستند.

بعد از آن در این راستا برای تعیین اعتبار آزمون تست­های FC و EC یک مطالعه جامع از فعالیتEmg عضلات شانه در طی تست­های FC و EC انجام شد.

که در این مطالعه نشان داده که در هر دو تست FC و EC عضله فوق­خاری با MVC۹۰% است و فعالیت این عضله به صورت انتخابی نیست چرا که ۸ عضله دیگر هم از جمله تحت­خاری، تحت­کتفی ، بخش میانی ذورنقه ، بخش تحتانی ذوزنقه، دندانه ای قدامی، دلتوئید میانی، قدامی و خلفی بیش از MVC ۷۰% فعال بودند (کریگ[12] و همکاران۲۰۰۸).

بنابراین بررسی الکترومایوگرافی، آزمایش­های FC و EC نشان می­دهد علارغم اینکه وضعیت­های FC و EC می ­تواند برای تقویت هم زمان عضلات شانه مفید باشد این آزمایش­ها نمی ­تواند به طور انتخابی عضله فوق­خاری را فعال کند و نباید به عنوان یک تست قطعی آسیب فوق­خاری تفسیر شوند.

پس به منظور شناسایی آسیب عضله فوق­خاری، وضعیتی که بتواند فعالیت این عضله را از سایر عضلات جدا کند وجود ندارد و همچنان این مسئله باقی می­ماند که در چه وضعیتی می­توان فعالیت این عضله را از سایر عضلات جدا کرد. در این مطالعه به دنبال وضعیتی هستیم که بتواند فعالیت عضله فوق­خاری را از سایر عضلات جدا کند.

4-1- اهداف تحقیق

1-4-1- اهداف کلی

عملکرد الکترومایوگرافی عضلات شانه در وضعیت­های مختلف.

2-4-1- اهداف جزئی

RMS عضلات کمربند شانه ( فوق­ خاری، ذوزنقه فوقانی، تحتانی، میانی و دالی قدامی، میانی و خلفی)

تعیین RMS عضلات کمربند شانه در حداکثر انقباض ایزومتریک ارادی.

5-1- متغیرها

1-5-1- متغیرهای مستقل

مقالات و پایان نامه ارشد

حرکت آبداکشن در سه صفحه کتف، صفحه فرونتال و صفحه ساجیتال.

2-5-1- متغیرهای وابسته

شاخص الکترومیوگرافی RMS (Root mean square)

متغیر ذکر شده در عضلات فوق­خاری، ذوزنقه و دالی میانی بررسی می­ شود.

6-1- فرضیه های پژوهش

1-فعالیت عضله فوق­خاری در صفحه کتف بیشترین فعالیت را خواهد داشت و در صفحه فرونتال کمترین فعالیت را خواهد داشت.

2-فعالیت عضله فوق­خاری در وضعیت 30 درجه در مقایسه با وضعیت­های صفر، 60، 90 درجه بیشترین مقدار راخواهد داشت.

3-عضله ذوزنقه و دلتوئید در صفحه کتف و در زاویه 30 درجه آبداکشن شدت کمتری خواهد داشت.

[1] Ell man

[2] G Shwend

[3] Near

[4] Job and Monyes

Kelly, Kadrmas

[6] EMG

[7] Townsend

[8] Malanga

[9] Reinold

[10] Rowlands

[11] Boettcher

[12] Craig

[1] Rotator cuff

[2] Funk

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:31:00 ب.ظ ]