مدل استراتژی زنجیرهدانش
مدیریت دانش در سازمان، به شکل الگویی از مراحل مختلف نشان داده میشود (Johnson, 1991). هر یک از مراحل مدیریت دانش با شناخت یک نیاز (یا فرصت) دانش آغاز شده و وقتی که این نیاز برطرف شد پایان مییابد. مراحل مدیریت دانش میتوانند مستقل یا وابسته باشند. هریک از این مراحل مدیریت دانش میتواند مراحل دیگر را تحت تأثیر قرار دهد. در هر یک از مراحل مدیریت دانش، برخی زیر مجموعههایی پردازشگران مدیریت دانش سازمان میتوانند فعالیت های مختلفیق را بپذیرند که بر مبنای منابع مرتبط عمل میکنند تا نیاز دانش را بر طرف کرده یا فرصت دانشی بدست آمده را حفظ کنند. این پردازشگران دانش ممکن است انسان، اجتماع، کامپیوتر و یا ترکیبی از این عناصر باشد. این الگوها نشان میدهد که در هر مرحله از مدیریت دانش چه اتفاقی میافتد. هر یک از این مراحل میتوانند در تعامل متقابل به یک تنظیم هماهنگ برسند. این تنظیم هماهنگ، فعالیتهای فرعی که بر فعالیتهای اصلی مدیریت دانش تأثیر میگذارند را حذف میکند.
این مدل در روند تکمیلی خود به تدریج دارای مراحلی جدیدتر شده است. مدل زنجیره دانش، از یک هستیشناسی مدیریت دانش بوسیله 30 فعال مدیریت دانش بوجوده آمده است. این هستی شناسی، پنج طبقه فعالیتهای اولیه را تعریف میکند: کسب دانش، انتخاب، تولید، جذب و درونی سازی و انتشار. این فعالیتهای اولیه، دانش را در یک مرحله شامل چهارطبقه از فعالیتهای ثانویه که مراحل مدیریت دانش را هماهنگ میکنند، بوجود میآورند: اندازهگیری، کنترل، هماهنگی و رهبری که شکل 2-7 این مدل را نشان می دهد.
بر طبق این مدل، بکارگیری ترکیبی از فعالیتها در 9 طبقه، منجر به یادگیری و تبلور سازمانی میشود. یادگیری بیان کننده تغییرات در وضعیت منابع دانش بوده و تبلور بیانکننده ظهور و جلوهگری دانش سازمانی در دنیای واقعی است (مانند محصولات خدمات، فعالیتها).
شیوههایی که فعالیتهای مدیریت دانش بکار گرفته میشوند. میتواند بر موقعیت رقابتی سازمان تأثیر گذارد. به بیان دیگر بهرهوری، چالاکی، نورآوری، و اعتبار، چهار جنبه رقابتی هستند که هر کدام از آنها میتوانند سازمان را به نوعی از طریق انجام هر یک از 9 فعالیت بیان شده منتفع سازند (Johnson, 1991).
همانگونه که در شکل دیده میشود، مدل زنجیره دانش، نشان میدهند که منابع و محیط پیرامون سازمان میتواند بر یادگیری و تبلور سازمان و در نهایت بر توان رقابتی سازمان تأثیر بگذارند.
کسب دانش: منظور از کسب دانش در این مدل فعالیت یک پردازشگر در بدست آوردن دانش از منابع خارجی و متناسب سازی آن برای استفاده زیرمجموعههای دیگر است.
انتخاب دانش: به معنی انتخاب دانش مورد نیاز از منابع داخلی و متناسبسازی آن برای استفاده زیرمجموعههاست.
تولید دانش: به معنی بوجود آوردن دانش از دانش موجود است. تولید دانش میتواند از طریق کشف (خلاقیت یا بینش) یا از طریق استخراج (رویهها، منطق) صورت گیرد.
جذب دانش: به فعالیتهایی برمیگردد که وضعیت منابع دانشی سازمان را از طریق ذخیرهسازی و توزیع داخلی دانش کسب شده، انتخاب شده یا تولید شده تغییر می دهند.
انتشار دانش: به معنی وارد کردن دانش در خروجیهای سازمان برای ورود به محیط است. این خروجیها صرفا خروجیهای سنتی یعنی کالا و خدمات نیستند، بلکه شامل خود دانش نیز میشود.
اندازهگیری دانش: یک فعالیت ثانویه یا یک فعالیت هماهنگ تنظیم شده است که به ارزیابی ارزشهای منابع دانش و پردازشگران و چگونگی صفآرایی فرایندها در مراحل مختلف مدیریت دانش سازمان میپردازد.
کنترل دانش: به فعالیتهایی بر میگردد که از وجود منابع لازم دانش از نظر کیفی و کمی اطمینان حاصل میکند. اصولاً دو نوع از فعالیتهای کنترل دانش وجود داد: بیمه کیفیت و حمایت.
هماهنگی دانش: به مدیریت وابستگیهای بین فعالیتهای مدیریت دانش گفته میشود که به دنبال حصول اطمینان از این امر است که فرایندها و منابع مناسب دانش به اندازه کافی و در زمان مناسب موجود باشند.
رهبری دانش: منظور از رهبری دانش، بوجود آوردن شرایطی است که ایجاد مدیریت دانش را تسهیل و تسریع کند. انواع فعالیتهایی که درگیر در رهبری دانش هستند وضعیت کسب و کار را برای ابتکار عملهای مدیریت دانش تجزیه و تحلیل میکنند. مدیریت دانش را برای استراتژیهای سازمان همراستا کرده، خطو راهنمایی برای مدیریت دانش بوجود آورده، یک فرهنگ منسجم و خلاق مدیریت دانش خلق کرده فعالیتهای مدیریت دانش را تفویض کرده و دانش را تسهیم میکنند (Johnson, 1991).
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 03:23:00 ق.ظ ]
|