خدای وا حد می پردازد . پس در واقع ما براهین جهان شناختی متعددی داریم . (رو[6]، 1998) .
ویلیام رو معتقد است كه برهان جهان شناختی برهان پسینی[7] است . زیرا حداقل یكی از مقدمات آن حقیقتی در باره عالم است ، كه از راه تجربه برای انسان مكشوف می شود .
(پلانتینگا[8]، 1998) معتقد است براهین جهان شناختی از حقیقتی روشن و كلی ، اما پسینی در باره جهان آغاز می شوند ، یعنی از این حقیقت كه مثلا موجودات ممكنی وجود دارند ، یا اشیا حركت می كنند یا دگرگونی میپذیرند . برهان جهان شناختی درصدد اثبات خدای واحد است كه قائم به ذات است .
فلسفه، علم هستی شناسی است ، علم وجودشنـاسی است . در فلسفـه قوانین «هستی» کشف می شود ، قوانینی که تنها وجودش برای صدق آنها کافی است . موضوع فلسفه «هستی» یا وجود است (آموزگار، 1379،ص8) .
هستی شناسی به بحث از «مطلق وجود» یعنی هستی عاری از هر قیدی می پردازد . به این معنا که بر خلاف علوم که به بررسی ظواهر هستی توجه دارد ، هستی شناسی فلسفی خصایص کلی وجود را بررسی می کند تا نظریه ای جامع درباره «هستی» عرضه کند . برای مثال ، فلسفه در پی آن است که آیا جهان پدیده ای تصادفی است یا نظام علیت بر آن حاکم است ؛ و اگر این گونه است از چه نوع قوانینی پیروی می کند ؟ آیا هستی هدفی دارد ؟ آیا جهان آفریننده ای دارد ؟ اگر بلی، آفریدگار هستی در «هستی» چه موقعیتی دارد ؟ ماهیت وجودی او چیست ؟ (ابراهیم زاده ، 1369،ص12) .
هستی شناسی می کوشد خصایص کلی ظواهر وجود را کشف کند تا درباره طبیعت و ماهیت جهان ، نظریه ای اظهار کند و روشن سازد آیا حوادث جهان خود به خود پیدا می شوند یا از یک عده قانون های طبیعی پیروی می کنند ؟ آیا هستی را هدفی است یا هیچ گونه قصد و هدفی در آن وجود ندارد ؟ آیا خدایی آن را آفریده است ؟ این خدا چه صفاتی دارد و ارتباطش با آفریدگار خود چگونه است ؟ آیا وجود صرفاً مادی است یا روحی و یا آمیزه ای از آن دو ؟ (شعاری نژاد ، 1377،ص12) .
هستی شناسی به بحث یا هستی می پردازد و آن را مجرد از زمان و مکان یا هر گونه قیدی مورد مطالعه قرار می دهد. بحث از ماهیت مطلق وجود یا هستی به عهده فلسفه است (مصباح یزدی، 1365،ص21) .
با توجه به اهمیت فلسفه تعلیم و تربیت ، و مطالعه افکار و آراء دانشمندان در این زمینه ضروری به نظر می رسد و آشنایی با افکار امام محمدغزالی به عنوان یكی از نمایندگان مكتب رئالیسم وتوماس آکویناس به عنوان یكی از نمایندگان مكتب رئالیسم تعقلی دینی که نظریات رئالیستی داشته اند و بررسی دیدگاه های آنان در مقوله هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن می تواند موضوعی مناسب برای این پژوهش بوده و به نظر می رسد که حائز اهمیت باشد و شاید بحث و بررسی آراء این دو شخصیت به نزدیک شدن دیدگاه های اندیشمندان دو دین مقدس اسلام و مسحیت کمک نماید .
به تنظیم و مقایسه اهم اندیشه های دو متفکر بزرگ جهان اسلام و مسیحیت درباره هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن پرداخته شده است . سعی شده كه با معرفی پژوهش مذکور و ارائه برخی یافته های مهم آن ، نظام هستی بر اساس منابع تفکر دینی ، بعنوان بستری مناسب و کارآمد جهت حل اختلافات احتمالی مطرح شده و پژوهشگران حوزه و دانشگاه را به جستجوی عمیق در گنجینه گرانبهای فرهنگ اسلامی بویژه آثار متفکران مسلمان و ارائه نتایج ارزشمند این تلاش در قالبی نوین فراخواند .
در این راستا گردآوری، بررسی تطبیقی و تنظیم آراء اندیشمندان اخلاقی گامی آغازین ولی اساسی میباشد . این «پژوهش» چنین تلاشی را دربارۀ هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن از دیدگاه دو متفکر بزرگ جهان اسلام و مسیحیت یعنی ابوحامد غزالی و توماس آكویناس مد نظر قرار داده است که بنابرنظر برخی محققان این دو اندیشمند به اخلاق بارویکردی« عمدتا دینی» هر چند از دو منظر نسبتا متفاوت نگریسته اند .
1-2 بیان مسئله :
اگر همه مسائل مربوط به انسان و جهان پیرامون او را واقعیت های محسوس خارجی تشکیل میداد ، انسان براحتی می توانست از طریق علم به حل آنها بپردازد . اما تمام سئوالات انسان محدود به این واقعیت محسوس نیست بلکه مسائل و پدیده های دیگری نیز وجود دارند که او را به مشکل و پاسخ وا می دارند ، مثلاً چرا انسان به وجود آمده است ؟ چرا هستی باید باشد ؟ هستی چگونه پیدا شده است ؟ آیا هستی واقعی و هدف دارد ؟ جایگاه انسان در عالم هستی کجاست ؟ آیا آزاد است یا مجبور ؟ آیا انسان قادر است بداند و می تواند بداند ؟ پاسخ به این سئوالات در علم پیدا نمی شود اگر چه علم ما را در یافتن پاسخ ها کمک می کند اما در نهایت برای حل نهائی آنها ناچار از تفکر و اندیشیدن هستیم .
گریز[9] معتقد است شما در واقع اصالتاً فیلسوف هستید سئوالات اساسی و تفکرهای جدی که در طول دوران حیات خود داشته اید در واقع همان کاری است که فلسفه انجام می دهد چنان که تربیت در جریان زندگی انسان نقش مهم و اساسی دارد و هر کس به نحوی از آن برخوردار است و کم و بیش آگاهی هایی از آن دارد از این رو این مفهوم همیشه مورد توجه اکثر دانشمندان، فیلسوفان، روشنفکران و مصلحان اجتماعی حتی شعرا و نویسندگان بوده و هر گروه از آنها از روی تجربیات خود درباره ماهیت و نقش آن به بحث و گفتگو پرداخته اند (ابراهیم زاده ، 1369، ص24) .
بر طبق نظر آموزگار (1379) فلسفه اندیشیدن به هستی است و انسان خود واجد هستی است و انسان است که به جهان می اندیشد . بنابراین فلسفه از انسان نشأت می گیرد و انسان خود موضوع فلسفه است. از نظر دیوئی انسان بعد عملی فلسفه است ، لذا رجعت فلسفه و تربیت، هر دو به انسان است .
بررسی ریشه های تفکر اسلامی در زمینه های تربیتی چنان که رهبر انقلاب (8/9/1360) در دیدار با جمعی از دانشجویان میفرمایند «اسلام عمیق از همه جا و از همه مکتبها راجع به امور انسانی و امور تربیتی مطلب دارد که در رأس مسائل اسلام است»(جوادی ،1382،ص26) .
لذا تعلیم و تربیت با دنیای اندیشه و هم با فعالیت های عملی سر و کار دارد . عقاید خوب به کردار خوب رهنمون می شود و اعمال نیکو نیز اندیشه های خوب را به دنبال دارد ، لذا تربیت یک فعالیت کاملاًعقلانی ، منطقی و اساسی است . چاره جویی مبانی نظری رفتارهای تربیتی در کنار الگوهای عملی می تواند نظام تربیتی مقتضی را ارائه کند که افراد تربیت یافته این نظام خود جوش بهترین انسان ها و الگوها و الگوی نسل های بعدی قرار می گیرند (کانت[10] ، ترجمه شكوهی، 1372،ص18) .
در خصوص ارتباط بین فلسفه و تربیت دیوئی[11] چنین می گوید : فلسفه و تربیت آنچنان رابطه نزدیكی با هم دارند که می توان فلسفه را نظریه کلی تربیت نامید (ابراهیم زاده، 1385، ص 58) .
در بیان اینكه که آیا بین فلسفه و تربیت ارتباطی وجود دارد یا نه نظریه های متفاوتی ارائه شده از جمله اینكه تربیت در تدوین نظریه ها، انتخاب موضوعات و حتی روش شناسی[12] خود از نظریه های فلسفی کمک می گیرد. بطور مثال برای روشن شدن مفاهیمی از قبیل هستی، ماهیت انسان، سرانجام سعادت و خوشبختی، باید از اندیشه های فلسفی کمک گیرد یا این که تربیت با بهره گرفتن از یافته های فلسفی دلایل متقن برای عمل تربیتی استنتاج کند (ابراهیم زاده، 1385، ص 58).
نقش تعلیم و تربیت در جهان امروز بر کسی پوشیده نیست . انسان به دلیل ویژگی تربیتپذیری از سایر مخلوقات متمایز شده و گوهر او تنها با تربیت به کمال می رسد . ارزش آدمی را نیز می توان به میزان بر خورداری او از تعلیم و تربیت مشخص کرد . اگر بخواهیم برای تربیت نسل امروز طرح و برنامه ای مدون داشته باشیم ، باید از نظریات و توصیه های دانشمندان پیشین بهره ببریم .کمال مطلوب آدمی و اصول روش های جدید تربیت را می توان به عنوان الگوئی از خلال آراء قدمای عالی قدری چون غزالی و آکویناس باز یافت ، لذا به این دلیل موضوع تطبیقی انتخاب شده است كه از بررسی آثار بجا مانده از این دو صاحب نظر، در زمینه هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن، امکان بررسی تحلیلی عمیق تری فراهم می آید که می تواند به پیشبرد اهداف تعلیم و تربیت کمک شایانی نماید و لذا جا دارد که همه اندیشمندان و هر کس به اندازه توان خود در این راستا تلاش نماید .
در واقع بررسی دیدگاه های دو متفکر مختلف و بررسی وجوه تشابه و تفاوت نظرات آنان از اهمیت ویژهای برخوردار است چون نتیجه تحقیق مبنائی برای ادامه تحقیقات و پژوهش ها گردد .
با بررسی های نقطه نظرات غزالی و آکویناس می توان ادعا کرد که این نقطه نظرات می تواند مبنائی برای نزدیک شدن فلسفه اسلام و مسیحیت باشد . نگارنده معتقد است كه نظرات فلسفی مشترک می تواند مورد استفاده فلاسفه مسلمان و مسیحی سراسر دنیا قرار گیرد .
فلسفه شامل حوزه های اصلی است که عبارتند از هستی شناسی ، انسان شناسی به عنوان زیر مجموعه هستی شناختی ، شناخت شناسی و ارزش شناسی است .
در این پژوهش محقق بر آن است که به بررسی تطبیقی هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن از دیدگاه امام محمد غزالی به عنوان یک فیلسوف رئالیستی و توماس آکویناس به عنوان طرفدار رئالیسم تعقلی دینی بپردازد . سپس محقق قصد دارد که آراء آنان را در شاخه های هستی شناسی مورد بررسی قرار داده و سپس دلالت های ضمنی و استلزامات تربیتی مربوط را استخراج و در نهایت به وجوه تفاوت و تشابه هستی شناسی و دلالت های تربیتی آن از دیدگاه امام محمد غزالی و توماس آکویناس بپردازد .
به هر حال، امید است پژوهشگران علاقمند به این خلاء پژوهشی در زمینه ارائه افکار متفکران اسلام ناب به جهان امروز توجه جدی نموده و با تلاش مضاعف سعی در جبران آن نمایند .
1-3 اهداف تحقیق :
الف-اهداف كلی تحقیق :
1- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص «هستی شناسی» .
2- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی و توماس آکویناس در خصوص«دلالت های تربیتی هستی شناسی» .
ب- اهداف جزئی تحقیق :
1- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آكویناس در خصوص «جهان شناسی» .
2- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص «خداشناسی» .
3- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص «انسان شناسی» .
4- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی و توماس آکویناس در خصوص «تعریف تربیت» .
5- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص «اهداف تربیت» .
6- تبیین وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه های امام محمد غزالی وتوماس آکویناس در خصوص «معلم محوری و شاگرد محوری» .
1-4 اهمیت و ضرورت تحقیق :
در فلسفه تعلیم و تربیت با مسائلی مواجه می شویم که ریشه در هستی شناسی ، خداشناسی ، و انسان شناسی و … دارد و برای جوابگویی به این سئوالات باید در زمینه های نامبرده اطلاعات کافی داشته باشیم و بدون درک و آگاهی درست از این مسائل نمی توانیم به فلسفه تعلیم و تربیت دست یابیم و نیازمند شناسایی نظام تربیتی مشترک بین دیدگاه های مختلف هستیم و این مهم از طریق بررسی تطبیقی دو دیدگاه حاصل می گردد و در واقع ریشه شناسایی یک نظام تربیتی جامع و کامل را در مطالعه آثار افکار شخصیت های تربیت یافته و صاحب نظری چون امام محمد غزاالی وتوماس آكویناس می توان جستجو کرد و از مقایسه فلسفه اسلام و غرب که هر یک از این رو خطابه ها و آثار بسیاری با توجه به هستی شناسی ، خداشناسی و انسان شناسی ارائه کرده اند و با آگاهی بسیار در این زمینه ها و دید وسیع و از تطبیق فلسفه اسلام و غرب (مسیحیت) نکات ارزشمندی عاید می شود . لذا توجه کردن به چنین شخصیت هایی و بررسی مستمر آثار آنها به خصوص در زمینه فلسفه تعلیم و تربیت و استلزامات تربیتی آن ، جهت آشنایی با افکار ، اندیشه ها و عقاید آنان ضروری به نظر می رسد .
از آنجا که فلسفه و تربیت ره گشایی خردمندانه از تضاد و تناقض در نظر و عمل تربیت می باشد ، لذا اندیشه انسان نیز در مسایل اصلی و بنیادین هستی متأثر از تربیت است و بنابراین ضرورت و نیاز به یک فلسفه تربیتی کامل از تدریجی ترین نیازهای بشر به حساب می آید (ابراهیم زاده ، 1369،ص34) .
در یک تربیت جامع و کامل باید توجه داشت که انسان به دو گونه ای فطری و طبیعی و در جستجوی الگوها و سمبل های صحیح زندگی است و سرمشق طلبی و سمبل خواهی جزو ذات سرشت انسان است (کانت[13] ،ترجمه شكوهی ، 1372،ص21) .
اگر تربیت انسان ها یک ضرورت است و هدف هر نظام تعلیم و تربیت آماده سازی و ساختن انسان ها از ابتدای تولد و خدایی شدن است ، بایستی انسان را شناخت و جهان پیرامون او را بررسی کرد و مهمتر از همه اینکه خالق این انسان را با دید وسیع تری شناخت . چرا که او از همه آگاهتر، بیناتر و شنوا تر است .
«نحن اقرب الیه من حبل الورید» بدرستی که ما از رگ گردن به شما نزدیک تریم (ق: 16) .
کسی که خمیر مایه فطرت آدمی را به دست خود ایجاد کرده و در آن روح دمیده و عقل، عاطفه و وجدان را در ذاتش به ودیعه نهاده و همیشه با اوست «نحن خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه» ما انسان را خلق کردیم و از وسوسه های درونی او آگاهیم (ق: 16) .
بدین لحاظ تربیت صحیح به گونه ای است که به نوعی اتصال به منبع وحی می باشد و تمامی ابعاد وجودی
[جمعه 1399-10-19] [ 01:48:00 ب.ظ ]
|